• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم سوم – حضرت فاطمه زهرا (س)

    رابطه پدر و دختر و مهر و محبت رسول الله به فاطمه ، يك طرفه نبود بلكه زهرا «س» هم علاقه شديدي به پدرش داشت. از اين رو پس از درگذشت مادرش «خديجه» كه فاطمه 6 سال بيشتر نداشت مي كوشيد وسايل آسايش و راحتي پدرش را در خانه فراهم سازد و هر چه را كه نياز دارد برايش فراهم نمايد.
    فاطمه دختري بود كه پا به پاي پدرش در حركت بود ، در كوچه هاي پر از كينه ي شهر و در مسجدالحرام پر از دشنام و اهانت و آزار.
    هر گاه پدرش جراحت برمي داشت ، خون از سر و صورتش پاك مي كرد و بر زخم وي مرهم مي نهاد و با سخنان شيرين خود ، پدر را تسلي مي داد.
    پدري كه در وطن خويش غريب مانده و در شهر خود بيگانه ، در جمع خويشان تنها و در ميان همزبانانش بي همزبان ، در جبهه ها درگير با جهل و بت پرستي و در زير بار سنگين رسالت خدائي ، تنها و بي كس؛ فقط فاطمه بود كه با محبّت خود ، قلب پدر را شاد مي ساخت و با ايمانش به رسالت پدر ، به او اميد و نيرو مي بخشيد. به همين خاطر بود كه پدر درباره اش مي گفت:‌ «پدرش به فدايش باد» و يا آنكه به وي لقب «مادر پدر» مي داد ، چون براي پدرش مثل يك مادر بود.
    فاطمه به سن بلوغ رسيد و بايد ازدواج مي كرد ولي شوهر او بايد در ارزش ، همتاي او باشد ، به طوري كه بتواند وي را درك كند و ارزش او را دريابد و بفهمد و داراي كمالات و ارزشهاي انساني باشد. اين چيزي است كه اسلام خواستار آن است و آن را مي طلبد و به آن دستور مي دهد تا پيوند ازدواج ، ناگسستني باشد. در زماني كه فاطمه توان همسرداري يافته بود ، خواستگاران زيادي از اشراف برايش مي آمدند ، ابابكر ، عمر و ديگران. ولي رسول خدا به آنها مي گفت: «در اين باره منتظر وحي هستم».
    وحي رسيد و همسر «زهرا» معين شد «اي پيامبر نور را به نور و فاطمه را به علي تزويج كن».
    وقتي علي به خواستگاري فاطمه آمد چيزي نداشت و دستش از ثروت دنيا تهي بود ولي گوهري داشت كه همه چيز در او نهفته بود و آن تقوي و شرف انساني بود.
    پيامبر تقاضاي علي را پذيرفت و براي اينكه نظر دخترش را بفهمد به سراغ او رفت و فرمود: تو علي را خوب مي شناسي ، او نزديكترين افراد به من است و در اسلام سابقه ي فضيلت و خدمت فراواني دارد. از خداوند خواستم كه برايت بهترين همسر را انتخاب نمايد ، اكنون خداوند برايت علي را انتخاب فرموده ، خودت چه نظري داري؟ فاطمه ساكت ماند و پدرش سكوت او را نشانه رضايتش دانست.
    به دستور رسول الله ، دودمان «بني هاشم» و ياران جمع شدند ، آنگاه پيامبر خطبه اي خواند و «فاطمه» را براي «علي» عقد كرد و مهريه اش را چهارصد مثقال نقره قرار داد.
    يكي از اصحاب مي گويد: «پيامبر در شب عقد زهرا ، گوسفندي را كشت و مهماني ساده اي داد و همه را بر اين عقد گواه گرفت».