• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم پنجم – امام حسين (ع)

    «حسين» دريافت كه با مخالفتش ، ديگر نمي تواند در «مدينه» بماند از اين رو ، خود و يارانش شبانه از «مدينه» بسوي «مكه» حركت كردند. اين هجرت «حسين» خود ، اعتراضي بود بر بيعت با يزيد.
    اين كار ، «مدينه» را به حركت در آورد و «مكه» را پر از سرو صدا كرد به ويژه وقتي كه امام براي حاجيها سخن گفت و از حكومت «يزيد» به شدت انتقاد كرد.
    اين رفتار حسين ، به كوفه و مناطق اطراف ، رسيد و مردم فهميدند كه خلافت «يزيد» ، صحيح نيست و بيعت و پيمان با او خيانت به اسلام و مسلمين است.
    وقتي خبر هجرت و اعتراض «حسين» (ع) به حكومت يزيد ، به «كوفه» رسيد همه خود را آماده ساختند تا وي را به كوفه دعوت كنند و او را به خلافت و رهبري اسلام ، برگزينند. پيكهائي را با نامه ها و طومارها ، به مكه فرستادند و رسماًَ از «حسين» (ع) دعوت كردند.
    اما از آنجائيكه حضرت بي وفائي «كوفيان» را مي دانست و خود ، بي وفائي آنان را نسبت به پدر و برادرش ديده بود پسر عمويش «مسلم» را به كوفه فرستاد ، تا جريان را از نزديك ببيند و اگر صلاح دانست امام را دعوت كند. «مسلم» طبق فرمان امام ، راهي «كوفه» شد
    و وقتي به «كوفه» رسيد با استقبال گرم و پرشوري روبرو شد و هزاران نفر در مسجد با او بيعت كردند و نماز خواندند.
    «مسلم» نامه اي به امام نوشت و از امام خواست فوراًَ حركت كند.
    امام تا هشتم ذي حجه در «مكه» ماند و براي مردم سخن گفت و آنها را به مخالفت با «يزيد تشويق كرد سپس راه عراق را در پيش گرفت».
    «يزيد» كه از حركت «مسلم» و بيعت مردم كوفه با او ، آگاه شده بود فوراًَ «ابن زياد» را كه ناپاكترين يارانش به شمار مي رفت ، با اختيار تام به «كوفه» فرستاد.
    «ابن زياد» كه بخوبي از روحيه و اخلاق مردم «كوفه» آگاه بود از ضعف و سستي ايمانشان ، و دورويي و ترسشان استفاده كرد و با ترساندن مردم ، همه را از اطراف «مسلم» پراكنده ساخت و كار به آنجا كشيد كه همانهائي كه براي امام ، نامه دعوت نوشته بودند ، خود ، لباس رزم پوشيدند و آماده جنگ با نماينده حسين (ع) شدند.