• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم چهارم – امام حسن مجتبي (ع)

    معاويه نه فقط از بيعت با امام حسن سرپيچي كرد بلكه جاسوساني را به كوفه فرستاد كه امام را بكشند و حضرت ناچار شد زير لباس زره بپوشد و به نماز بايستد و يكبار وقتي يكي از مزدوران معاويه به طرف حضرت تير پرتاب كرد بخاطر زره ، تير ، كارگر نيفتاد و امام سالم ماند.
    ديري نپائيد كه معاويه به بهانه ايجاد وحدت اسلامي ، لشكري فراوان فراهم كرد و براي جنگ با امام به عراق بسيج نمود.
    وقتي خبر حركت لشكريان معاويه به گوش امام رسيد حضرت مردم را به سوي مسجد دعوت كرد ، خود بر منبر رفت و بعد از سلام و درود بر خداوند و پيامبرش ، رو به مردم كرد و فرمود: «معاويه با لشكريان خود ، به سوي عراق حركت كرده است بر شما است كه خود را آماده جنگ كنيد و از شرف و دينتان دفاع نمائيد».
    ولي اين مردم زبون و راحت طلب به امام پاسخي ندادند ، «عدي بن حاتم» از ميان مردم برخاست و با افسردگي خطاب به حاضرين كرد و گفت: «شما چگونه مردمي هستيد ، اين سكوت مرگبار چيست؟ چرا به امام و فرزند پيغمبرتان پاسخ نمي دهيد؟ مگر شما از ننگ و ذلت نمي ترسيد؟ از خشم و عذاب خدا بترسيد و فرمان امامتان را بپذيريد ، برخيزيد و مردانه اسلحه خود را در دست بفشاريد و از شرف و ناموس و دين خود ، دفاع كنيد تا خدا و امام را از خود راضي كنيد».
    اين سخنان ، گروهي را ، آگاه كرد بطوريكه آمادگي خود را براي جنگ اعلام كردند. «عدي بن حاتم» به امام گفت: «ما حاضريم ، و منتظر فرمان شما هستيم». حضرت فرمود: «من به اردوگاه «نخيله» مي روم و هر كه مايل است به آنجا برود گرچه مي دانم به وعده هاي خود عمل نخواهيد كرد و معاويه شما را فريب خواهد داد».
    وقتي حضرت به اردوگاه رسيد بيشتر آنها كه شعار جنگ ، جنگ ، مي دادند در آنجا حضور نداشتند و از پيمان خويش با امام سرپيچي كرده بودند زيرا شركت كنندگان عبارت بودند از: 1- خوارج كه بخاطر جنگ با معاويه آمده بودند نه به بخاطر اطاعت از فرمان امام. 2- دنياپرستان و آزمنداني كه دنبال غنائم جنگي بودند. 3- آنانيكه بخاطر پيروي و همراهي از رؤساي قبايل خود ، شركت كرده بودند نه بخاطر انگيزه ديني و مذهبي.
    از اين رو ، امام سخن گفت و فرمود: «مرا مانند پدرم فريب داديد آن كس كه پيش از من ، امام شما بود ، نمي دانم آيا با امام جنگ خواهيد كرد يا با كسي كه هرگز ايمان به خدا و رسولش ندارد؟»
    سپس مردي را به نام «حكم» به فرماندهي انتخاب نمود و چهار هزار نفر در اختيارش گذاشت كه به شهر «انبار» برود و در آنجا توقف كند و جلو لشكريان معاويه را بگيرد تا فرمان بعدي به او برسد
    ولي معاويه با پول و وعده هاي دروغين ، او را فريب داد و وي با دويست نفر از ياران خويش ، به لشكريان معاويه پيوست.
    امام مرد ديگري را از قبيله «بني مراد» به جانشيني وي برگزيد و فرمود هر چند كه به شما هم اعتمادي نيست ولي يك آزمايش است شما هم برويد ،