يکشنبه 13 خرداد 1403 - 23 ذيقعده 1445 - 2 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
معصوم چهاردهم – حضرت مهدي (عج)
ما به سرعت
شتافتيم
تا به در خانه امام رسيديم غلامي را درب خانه ديديم نشسته است به او توجهي نكرديم و به خانه وارد شديم ،
[
قرائت متن
]
خانه ي بسيار زيبائي ديديم كه در گوشه اش ، اطاقي جلب نظرمان را كرد ،
پرده
را بالا زديم ، اطاق بزرگي ديديم كه پر از آب است و روي آن
فرشي
بود كه جواني مشغول خواندن نماز بود يكي از مأمورين وارد اطاق شد
[
قرائت متن
]
و فوراًَ در آب فرو رفت كه به زحمت نجاتش داديم و بيهوش شد ، ديگري وارد شد باز فرو رفت و او را بيرون آورديم و از هوش رفت
[
قرائت متن
]
ساعتي بعد هر دو بهوش آمدند و در حاليكه از ترس مي لرزيديم سوار شديم و بسوي جايگاه
خليفه
حركت كرديم
[
قرائت متن
]
نيمه شب وارد شديم و
خليفه
بيدار و منتظر ما بود ، جريان را برايش شرح داديم ، او هم مانند ما از ترس لرزيد و گفت هيچ كس از جريان آگاه نشود ، اين راز را با خود نگهداريد و به هيچكس نگوئيد اگر بشنوم كه اين ماجرا را براي كسي گفته ايد شما را مي كشم ، اما تا «معتضد»
خليفه
عباسي زنده بود جرأت نكردم به كسي بگويم.
[
قرائت متن
]
بنقل از «علي بن سنان» جمعي از مردم قم ، با پولهائي روانه سامراء شدند تا بخدمت امام حسن عسكري برسند وقتي آنجا رسيدند خبر شدند كه امام
وفات
يافته است مدتي سرگردان بودند كه چه كنند تا اينكه آنها را به «جعفر» برادر امام حسن عسكري معرفي نمودند ،
[
قرائت متن
]
وقتي آنان جريان آمدن خود را توضيح دادند به ايشان گفت ، پولها را به من دهيد كه من جانشين او هستم ولي ايشان گفتند: امام بايد از مقدار پولي كه به همراه ما است خبر دهد و اينكه هر كيسه
مال
كيست؟ چنانكه قبلاًَ هم چنين بوده است جعفر در خشم شد و گفت شما دروغ مي گوئيد كه برادرم از اينها خبر مي داده ، زيرا اين غيب است و غيب گوئي از خدا است نه كس ديگر ، ولي ايشان پافشاري كردند
[
قرائت متن
]
تا اينكه جعفر از دست ايشان ، به
خليفه
شكايت كرد و
خليفه
آنها را خواست و دستور داد پولها را به جعفر دهيد اما آنها گفتند: اين پولها در دست ما
امانت
است و ما چاره اي نداريم جز اينكه اگر جانشيني براي امام باشد به او بدهيم و اگر نباشد به صاحبانش برگردانيم.
خليفه
حرف آنها را قبول كرد و ايشان را آزاد نمود
[
قرائت متن
]
وقتي تصميم داشتند شهر را ترك كنند ، جواني به نزد ايشان آمد و گفت: «امام شما را خواسته است» همگي خوشحال شدند و بدنبال او به خانه امام حسن عسكري رفتند
[
قرائت متن
]
و در آنجا جواني را يافتند كه
آثار
امامت در چهره اش
هويدا
بود آنها همان حرفي را كه به جعفر گفته بودند براي حضرت بيان كردند و امام لبخندي زد و فرمود: بنشينيد تا شما را به هر كدام از اينها خبر دهم سپس صاحبان كيسه هاي پول را يك به يك نام برد و مقدار و اندازه اش را بيان كرد.
[
قرائت متن
]
1
2
3
4
5
6
7
8
9
آخرين مطالب
تاریخ و سیره معصومین
6 ویژگی ممتاز حضرت معصومه(س) برای...
تاثیر مهاجرت امام رضا(علیه السلام) بر...
سخنان امام با عمربن سعد در کربلا
آخرین سخنرانی امام در روز عاشورا
سخنرانی امام در جمع هزار تن از سپاه حر
توصیف کوفیان در سخنرانی روز عاشورای...
نکات مهم سخنان امام...
سخنرانی امام در منطقه شراف برای سپاه...
اولین سخنرانی امام در روز عاشورا قبل از...
خطبه امام قبل از حرکت بسوی کوفه