• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم ششم - امام زين العابدين (ع)

    «عبدالملك» به شدت مراقب حضرت سجاد (ع) بود و مي كوشيد از حضرت بهانه اي به دست بياورد تا وي را دستگير سازد ، سرانجام او را دستگير و به شام جلب كرد ولي بخاطر آشوب مردم ، ناچار شد حضرت را به مدينه بازگرداند.
    «عبدالملك» پس از سالها جنايت از دنيا رفت و فرزندش هشام بر مسند پدر تكيه زد وي روزي در ايام حج به مكه آمده بود تا بقول خود خانه خدا را زيارت كند و مردم ساده دل را بفريبد چون مي خواست طواف كند جمعيت آنقدر زياد بود كه نتوانست طواف نمايد ، بناچار در گوشه اي نشست تا خلوت شود بناگاه امام سجاد وارد حرم شد و مردم برايش درود فرستادند و راه را برايش گشودند.
    حضرت پس از طواف بسوي سنگ «حجرالاسود» رفت تا به آن دست بكشد «هشام» اين منظره را ديد خيلي ناراحت شد و با بي اعتنائي گفت «اين مرد كيست؟ او را نمي شناسم؟» «فرزدق» كه شاعري آزاده بود فوراًَ رو به هشام كرد و گفت: «اي هشام در شگفتم كه چرا او را نمي شناسي؟ اگر تو او را نمي شناسي من او را خوب مي شناسم ، گوش كن تا معرفيش كنم» اين كسي است كه سرزمين مكه و حرم خداوند ، او را مي شناسند. اين كسي است كه پيامبر اسلام ، جد او است و خداوند پيوسته بر آنها درود فرستاده است اين فرزند بهترين بندگان خدا است ، اين است آن پرهيزكارمشهور ، اينكه تو مي گوئي او را نمي شناسم ، زياني به او نمي رساند ، اگر تو او را نمي شناسي ، عرب و عجم او را مي شناسند».
    هشام از سخنان فرزدق سخت برآشفت و دستور داد او را به زندان برند. امام در زندان برايش هديه فرستاد و از زحماتش قدرداني كرد و روزي او را از زندان آزاد ساخت.
    وقتي امام در تنگنا و محاصره قرار گرفت ناچار شد مطالب را بصورت دعا و نيايش بيان كند مجموعه دعاهاي آن حضرت در صحيفه‌ سجاديه گردآوري شده است اين كتاب ، دريائي است از مطالب علمي ، رياضي ، فلكي ، اجتماعي ، سياسي ، اخلاقي و غيره ظاهر اين كتاب دعاء است. ولي در حقيقت بيان واقعيت ها و دردها و مشكلات است ما بعنوان نمونه ترجمه چند جمله كوتاه و ساده آن را مي آوريم.«خدايا به تو پناه برم از سركشي خشم و حسد و كمبود شكيبائي و زياده روي در زندگي. خدايا تا عمرم در بندگي و اطاعت تو مي گذرد مرا زنده نگهدار و چون چراگاه شيطان شود مرا بسوي خود ببر و جانم را بگير» «اي فرزند! پدر و مادر را گرامي بدار زيرا اگر پدر نبود ، تو نبودي و مادر را بنگر كه با همه وجود از تو نگهداري مي كند ، باكي ندارد كه خود ، گرسنه باشد و تو را سير كند ، خود ، برهنه باشد و تو را بپوشاند ، خود ، در آفتاب باشد و تو را در سايه نگهدارد ، تو نتواني سپاس او را بجا آوري اين خدا است كه توانائي سپاسش را دارد».فرزندت را مراقبت كن زيرا در نيك و بد به تو وابسته است و تو مسئول تربيت و راهنمائي او هستي.با برادر و خواهرت مهربان باش زيرا او دست تو و عزت تو و نيروي تو است ، در برابر دشمن ياريش كن و خيرخواهش باش.آموزگارت را احترام گزار و در مجلسش مؤدب باش و به سخنانش بخوبي گوش ده. در برابرش حرف بلند نزن ، اگر كسي چيزي از او بپرسد ، اول تو پاسخ مگو گرچه آن را بداني. همسايه ات را احترام كن و وي را ياري نما ، اگر عيبي را از او ديدي بپوشان و در لغزش ، وي را نصيحت كن. با دوستت با انصاف رفتار كن و چنان او را بخواه كه تو را مي خواهد. اگر آهنگ گناهي كند او را از آن كار بازدار و هميشه بر او رحمت باش نه عذاب.
    سرانجام امام بزرگوار حضرت سجاد در 25 محرم سال 95 هجري در سن 57 سالگي پس از تحمل رنجها و ناراحتيها و به وسيله «هشام بن عبدالملك» مسموم و شهيد گشت و در قبرستان بقيع كنار قبر امام حسن مجتبي بخاك سپرده شد و امروز قبرش زيارتگاه عاشقان و شيفتگان راهش مي باشد.
    نام :‌ علي ، لقب : سجاد و زين العابدين ، كنيه : ابا محمد ، پدر : حسين (ع) ، تولد : سال 38 هجري ، مدت امامت : 35 سال ، مدت عمر : 57 سال ، شهادت : سال 95 هجري كه به دستور هشام بن عبدالملك مسموم و شهيد گرديد ، محل دفن : قبرستان بقيع در مدينه.
    1- از ويژگيهاي امام چه مي دانيد؟ 2- چرا امام بيمار شد؟ 3- در كوفه و شام امام چه مطالبي بيان داشت؟ 4- فرزدق چرا از امام ستايش كرد؟ 5- چرا حاكمان ستمگر امام را زير نظر داشتند؟