• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
بني هاشم ---------------- 40 حديث
11. «معاشرت نيك با مردم سر عقل است ( يعنى آگاهى به شيوه معاشرت صحيح با مردم. »
قال حسن بن علي(ع) رَاْسُ الْعَقْلِ مُعاشَرَ ة ُ النّاسِ بِالْجَميلِ (بحار الانوار ج78ص111)
12. «برادرى عبارت است از وفادارى در سختى و آسايش. »
قال حسن بن علي(ع) اَلا ْخاءُ الْوَفاءُ فِي الشِّدَّهِ وَ الرَّخاءِ (بحار الانوار ج78ص114)
13. «نوميدى و بى بهرگى عبارت است از اينكه : بهره ات را كه بر تو عرضه شده ، ترك كنى (پشت پا زدن به اقبال روى آورده ). »
قال حسن بن علي(ع) اَلْحِرْمانُ تَرْكُ حَظَّكَ وَ قَدْ عُرِضَ عَلَيْكَ (بحار الانوار ج78ص115)
14. «شخصى از آن حضرت پرسيد : كرم چيست ؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: آغاز به بخشش ، قبل از تقاضا و خواستن . »
قال حسن بن علي(ع) قيلَ فما الْكَرَمُ ؟ قال اَلابْتِداءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْل الْمَسْالَةِ (تحف العقول ص225)
15. «بين حق و باطل ، چهار انگشت است آنچه را با دو چشم خود ديدى آن حق است و با گوشهايت ، اخبار بى اساس بسيار شنيده‌اى (بنابراين آنچه شنيدى ، آن را به عنوان حق نپذير تا ثابت شود.) »
قال حسن بن علي(ع) بَيْنَ الْحَقَّ وَ الْباطِلِ اَرْبَعُ اَصابعَ ، ما رَايْتَ بِعَيْنَيْكَ فَهُوَ الحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِاُذُنَيْكَ باطِلاً كَثيراً (تحف العقول ص229)
16. «نه همچون تلاشگر پيروز در طلب دنيا بكوش و نه مانند تسليم شدگان به تقدير تكيه كن (نه حرص و نه تنبلى ) ، چرا كه تحصيل فضل (دنياى حلال) سنت است ، حرص نزدن عفت مى باشد نه عفت موجب پس زدن رزق است و نه حرص موجب افزايش رزق مى‌باشد (بنابراين در كسب تأمين معاش زندگى حد اعتدال را رعايت كن.) »
قال حسن بن علي(ع) لا تُجاهِدِ الطَّلَبَ جِهادَ الْغالِبِ ، وَ لا تَتَّكِلْ عَلَي الْقَدَرِ اتّكَالَ المُسْتَسْلِمِ فِانَّ ابْتِغاءَ الْفَضْلِ مِنَ السُّنَةِ وَ الإجْمَالَ في الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّةِ وَ لَيْسَتِ الْعِفَّةُ بِدافِعَةٍ رِزْقاً وَ لا الْحِرْصُ بِجالِبٍ فَضْلاً (تحف العقول ص223)
17. «هيچ قومى مشورت نكردند مگر اينكه راه وصول هدفشان را يافتند. »
قال حسن بن علي(ع) ماتَشاوَرَ قَوْمٌ اِلاّ هُدُوا اِلي رُشْدِهِمْ (تحف العقول ص233)
18. «آن حضرت در وصف رفيق شايسته‌اى كه داشت چنين فرمود: ( و با اين اوصاف يك رفيق شايسته را معرفى كرد ). در چشم من از همه مردم بزرگتر بود بالاترين صفتى كه به خاطر آن او را در نظرم بزرگ كرده بود اينكه: دنيا در نظرش كوچك بود او از سلطه جهالت بر وجودش ، رهايى يافته بود ، و هرگز به سوى كسى ، دست دراز نمى كرد ، جز به سوى انسان مورد اعتماد به خاطر نفعى ، او شكوه نمى‌كرد خشمگين نمى شد ، به ستوه نمى‌آمد ، غالباً خاموش بود و چون لب مى گشود سر آمد گويندگان بود او ضعيف و ناتوان بود ولى وقتى كه نوبت به تلاش و جهاد مي رسيد شير ژيان بود در مجلس علماء به شنيدن بيش از گفتن علاقه مي ورزيد ، هنگامى كه كسى در سخن بر او چيره مي شد در سكوت هيچ كس بر او غالب نمى شد به آنچه را كه عمل نمي كرد نمي گفت و كارهايى را كه نگفته انجام مي داد و هرگاه دو مطلب به او پيشنهاد مى‌شد و او نمى‌دانست كه كداميك از آن دو به رضايت خداوند نزديكتر بود آن را ترك مى‌كرد و بر كارهايى كه در امثال آن ، جاى عذر هست كسى را ملامت نمى‌نمود. »
قال حسن بن علي(ع) وقال عليه السلام في وَصْفِ أخٍ كانَ لَهُ صالِح: كانَ مِنْ اَعْظَمِ النّاسِ في عَيْني وَ كانَ راَسُ ما عَظُمَ بِهِ في عَيْني صِغَرَ الدُّنْيا في عَيْنِهِ كانَ خارِجاً مِنْ سُلْطانِ الْجَهالَةِ فَلا يَمُدُّ يَداً اِلاّ عَلَي ثِقَةٍ لِمَنْفِعَةٍ كانَ لا يَشْتَكي و لا يَتَسَخَّطُ وَ لا يَتَبَّرمُ كان اَكْثَرَ دَهْرِه صامِتاً فاذا قالَ بَذَّ القائِلينَ كانَ ضَعيفاً مُسْتَضْعَفاً فِاذا جاءَ الْجِدُّ فَهُوَ اليَّثُ عادِياً كانَ إذا جامَعَ الْعُلَماءَ عَلَي اَنْ يَسْتَمِعَ اَحْرَصَ مِنْهُ عَلي اَنْ يَقُولُ كانَ اِذا غُلِبَ عَلي الْكَلامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلي السّكُوتِ كانَ لا يَقُولُ ما لا يَفْعَل وَ يَفْعَل مالا يَقُولُ كانَ إذا عُرِضَ لَهُ اَمْرانِ لا يَدْري اَيُّهُما اَقْرَبُ اِلي رَبِّهِ نَظَرَ اَقْرَبَهُما مِنْ هَواهُ فَخالَفَهُ كانَ لا يَلُومُ اَحَداً عَلي ما قَدْ يَقَعُ الْعُذْرُ فِي مِثِلهِ (تحف العقول ص234)
19. «جناده بن ابى اميه مى‌گويد : به حضور امام حسن مجتبى در آن بيمارى كه بر اثر آن از دنيا رفت ، شرفياب شدم حالش دگرگون ديدم …. عرض كردم :اى مولاى من ! چرا خود را درمان نمى‌كنى ؟ فرمود: مرگ را به چه چيز ، درمان كنم؟ گفتم : انا لله و انا اليه راجعون ، سپس به من متوجه شد و فرمود سوگند به خدا پيامبر (ص) به ما فرموده كه دوازده نفر از نسل على (ع) و فاطمه (س) امر امامت را عهده دار مى‌شوند و هيچ يك از ما نيست ، مگر اينكه با زهر يا با شمشير كشته شود آنگاه گريه كرد ، به او عرض كردم : اى پسرم رسول خدا ، مرا موعظه كن! فرمود آرى براى سفر آخرت آماده باش و قبل از پايان زندگى خود زاد توشه اين سفر را فراهم كن و بدان كه تو در جستجوى دنيا هستى و مرگ در جستجوى تواست و هيچگاه غم فردا را كه نيامده بر امروز كه در آن هستى تحميل نكن (غم فردا را امروز مخور) و بدان كه اگر تو بيش از طعام خود، چيزى از مال دنيا را انباشتى آن را براى ديگران اندوخته اى و بدان كه در مورد روزي هاى حلال دنيا ، حساب است ، و در حرام آن ، عقاب مى‌باشد و در امور شب ه ه ناك ، عتاب و سرزنش است دنيا را همچون مردار در سطح پايين تصور كن از آن به اندازه‌اى كه ت و را كفايت كند بردار اگر آنچه برگرفتى حلال بود راه زهد را پيشه خود ساخته‌اى ولى اگر حرام بود ( چون از روى ضرورت است ) در آن ورز و گناهى نيست تو از آن برگرفته اى چنانكه از مردار ( در حد ضرورت ) بر مى‌دارند و اگر عتاب و سرزنش داشته باشد اندك است ، و براى دنياى خود آنچنان كوشا باش كه گوئى هميشه در آن زندگى خواهى كرد و براى آخرتت آنچنان عمل كن كه گوئى فردا مي ميرى و هرگاه خواست ي بدون داشتن فاميل ، عزيز باشى و بدون مقام و پست عالى هيبت و شكوه داشته باشى از مذلت معصيت خدا به سوى عزت اطاعت خدا بيرون برو. »
قال حسن بن علي(ع) عَنْ جُنادَهَ ابْنِ اميَّة قالَ دَخَلْتُ عَلَي الْحَسَنِ بْنِ عَلِيَّ بْنِ اَبي طالِبٍ عَلَيْهِ السَّلامُ في مَرَضِهِ الَّذي تُوُفّي فيهِ ….فَقُلْتُ يا مَوْلايَ مالَكَ لا تُعالِجُ نَفَْسَك ؟ فَقالَ يا عَبْدَاللهِ بِماذا اُعّالِجُ الْمَوْتَ ؟ قُلْتُ اِنّا لِلّهِ و انا اِلَيْهِ راجِعُونَ ثُمَّ الْتَفَتَ اِلَيَّ فَقالَ :وَاللهِ لَقَدْ عَهِدَ اِلَيْنَا رَسُولُ الله صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ اَنَّ هَذَا اْلاَمْرَ يَمْلِكُهُ اِثْنَاعَشَرَ اِماماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فاطِمَةَ مامِنّا اِلاّ مَسْمُومٌ اَوْ مَقْتُولٌ …..وَ بَكي صلوات اللهِ عليه و اله قالَ فَقُلْتَ لَهُ عِظْني يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ قالَ: نَعَمْ اِسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَحَصَّلْ زادَكَ قَبْلَ حُلُولِ اَجَلِكَ وَ اَعَلْمْ اَ نَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ وَ لا تَحْمَلْ هَمَّ يَوْمِكَ الَّذِي لَمْ يَاْتِ عَلي يَوْمِكَ الَّذي اَنْتَ فيه وَاَعْلَمْ اَنَّكَ لاتَكْسِبُ مِنَ الْمالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ اِلاّ كُنْتَ فِيهِ خازِناً لِغَيْرِكَ وَ اعْلَمْ اَنَ فِي حَلالِها حِسابٌ وَ في حَرامِها عِقابٌ و فِي الشُّبُهاتِ عِتابٌ فَاَنْزِلِ الدُّنْيا بِمَنْزِلَهِ الْمِيْتَةِ خُذْمِنْها ما يَكْفِيكَ فاِنْ كانَ ذلِكَ حَلالاً كُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فيها وَاِنْ كانَ حَراماً لَمْ يَكُنْ فِيهِ وِزرٌ فَاَخَذْتَ كَما اَخَذْتَ مِنَ الْمِيْتَةِ وَاِنْ كانَ الْعِتابُ فانَّ العِتابَ يَسِيرٌ وَ اعْمَلْ لِدُنْياكَ كَانَّكَ تَعيشُ اَبَداً وَاعْمَلْ لِاخِرَتِكَ كَاَنَّكَ تَمُوتَ غَداً وَاِذا اَرَدْتَ عِزّاً بِلاعَشيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلا سُلْطانٍ فَاخْرُجُ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللهِ اِلي عِزً طاعَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ (بحار الانوار ج44ص138-139)
20. «كسى كه دنيا را دوست بدارد خوف آخرت از قلبش خواهد رفت. »
قال حسن بن علي(ع) مَنْ اَحَبَّ الدُّنْيا ذَهَبَ خَوْفٌ اْلاخِرَةِ عَنْ فَلْبِهِ…. (لئالي الاخبار ج 1 ص51)