کد سوال : 835
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : بنده جوانى هستم كه مسأله خودسازى را تا حدودى دوست دارم؛ ولى زياد دچار روزمرگى مىشوم! گاهى حوصله نمازهاى مستحبى را دارم و گاهى خير! حتى چند روزى نيز قرآن نمىخوانم! دوست دارم يك برنامه عملى به من پيشنهاد كنيد؟
پاسخ : انسان بايد از خود شروع كند و تكليف را بايد با خود يكسره سازد؛ ازاينرو ابتدا تعابير «خودسازى را تا حدودى دوست دارم»، «دچار روز مرگى هستم» را تجزيه و تحليل و اصلاح نماييم.
P}من نمىگويم كه عاقل باش يا ديوانه باش{E}چون به جانان آشنايى از جهان بيگانه باش{P
طبق روايات، عاقل كسى است كه آخرت را بر دنيا ترجيح دهد و بر عكس ديوانه كسى است كه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد. پس «رهرو» نيتش خداوند است و بس و پروردگارش را بر همه چيز ترجيح مىدهد.
P}گر سر مقصود دارى مو به مو جوينده شو{E}گر وصال گنج خواهى سر به سر ويرانه باش{P
انسان بايد درون خود را نظاره كند، جهت دل را بنگرد، تمايلات و علاقههاى روحى و جسمى خود را بررسى كند. ببيند آهنگِ كجا دارد و به كجا ره مىپويد؟ اعضا و جوارح خود را در راه چه اهدافى به كار مىگيرد؟ تمايلات و كششهاى گوناگون، برآيند مستقيم نخواهد داشت! افتان و خيزان رفتن شخص را به مقصد نمىرساند! اگر مقصود خودسازى شد، با اين هدف نمىرسد. اگر طبيعت ما جوينده آب و نان است و ما را وادار به تهيه آن مىنمايد، روح كه اشرف از جسم است، خواهان راهيابى به معنا و حقيقت عالم است و حقيقت عالم فقط «لقاء الله» است (رسيدن به مقصود واقعى و محبوب حقيقى).
P}گر مقام خوشدلى مىجوئى از جام سپهر{E}شام در مستى سحر در نعرهى مستانه باش{P
بعد از قصد و اراده نوبت به عمل مىرسد. محبوب و مقصود (ذات اقدس الهى(، دو چيز را در رأس امور انسان قرار داد:
1. عبادت خدا
2. عدم پيروى از شيطان؛ A}«الَم اَعهد اليكم يا بنى آدم أن لا تعبدوا الشّيطان انّه لكم عدو مبين * و أن اعبدونى هذا صراط مستقيم» {A؛ V}يس (36)، آيه 60 و 61.{V «خطاب آيهاى آدمزادگان آيا با شما عهده نبستم كه شيطان را نپرستيد، زيرا روشن است كه او دشمن بزرگ شما است و مرا پرستش كنيد كه اين راه مستقيم است؟!»
P}گر شبى در منزل جانانه مهمانت كنند{E}گول نعمت را مخور مشغول صاحبخانه باش{P
انسان در دنيا هر شأن و مقام، هر عنوان و اعتبار، هر كار و پيشه كه دارد، بايد بداند كه در مهمانخانه و سراى عاريتى است و بايد از آن كوچ كند و آنچه به آن تعلّق دارد بگذارد و برود! پس سنگينى چيزى كه نتوان برد. نبايد بر خود بنهد؛ بلكه خود را سبكبال سازد.
P}يا مسلمان باش يا كافر دو رنگى تا به كى{E}يا مقيم كعبه شو يا ساكن بتخانه باش{P
T}خودسازى موفق{T
براى خودسازى موفق به چند نكته بايد توجه داشت:
1. خودشناسى درست؛ بايد استعدادها، قابليتها و توانمندىهاى خود را به خوبى شناخت و بر اساس اين شناخت به يك برنامهريزى اصولى رسيد.
2. برنامهريزى دقيق بر اساس خودشناسى؛ در برنامهريزى نيز بايد به امور زير توجه نمود:
الف. واقعگرايى: سالك و رهرو توان واقعى خود را مىسنجد و حال و روز خود را مىنگرد و بر اساس آن به تنظيم برنامه خودسازى مىپردازد. انسانها داراى تفاوتهاى فردى روحى و جسمى هستند و هر يك بايد براى خود - به تناسب حال - برنامهاى برمىگزينند كه سنگين و طاقتفرسا نباشد؛ بلكه پيوسته حال و نشاط ايشان در طول برنامه محفوظ بماند و به عنوان يك دستور العمل كلى بايد حال نشاط را پيوسته در خود نگه داشت و از اجبار و اكراه بايد در مراحل ابتدايى پرهيز كرد.
ب. جذابيت: در برنامهريزى به كيفيت بيش از كميت بايد اهتمام داشت؛ مثلاً به جاى اينكه انسان تصميم بگيرد هر روز صبحگاهان يك جزء قرآن بخواند، مىتواند آن را حتّى به يك صفحه تقليل دهد؛ ولى كوشش كند تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجه كامل و تدبر و ژرف انديشى در معانى باشد. همچنين بكوشد نمازهايش را با حضور قلب و توجه بخواند.
ج. تدريج: از حداقل شروع كنيد؛ ولى در انديشه افزون سازى آهسته باشيد؛ مثلاً اگر از اول خواندن نماز شب بر او سخت است، بنا داشته باشد كه فقط يك ركعت وتر بخواند. پس از يك هفته دو ركعت شفع را هم اضافه كند و پس از مدتى هشت ركعت ديگر نافله شب را.
د. رعايت مراتب حال: در روند خودسازى بايد مرحله به مرحله پيش رفت و از اول نمىتوان تمام مدارج كمال را يك مرتبه سپرى نمود؛ مثلاً بهتر است انسان ابتدا از انجام واجبات و تحفّظ بر شرايط و جزئيات آنها شروع كند و در كنار آنها به ترك محرمات بپردازد و همواره كوشش نمايد و بر نيفتادن در دامهاى شيطان و هواى نفس جديت به خرج دهد و پس از مدتى كه سراسر وجودش تسليم شد و ايمان را در روح و جسم غلبه داد، به انجام دادن مستحبات و ترك محرمات بپردازد. از اين مرحله به بعد، عنايات ربوبى رهرو و سالك را راهنمايى خواهد كرد ان شاء الله: A}«و الّذين جاهدوا فينالنهدينّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين» {A؛ V}عنكبوت (29)، آيه آخر.{V «و آنان كه در راه ما به جان و مال جهد و كوشش كردند محقّقا آنها را به راه خويش هدايت مىكنيم و هميشه خدا يار نكوكاران است.»
ه. عزم و استوارى: پس از تنظيم برنامه، با اراده قاطع بر انجام آنها ايستادگى كند و نفس خود را از طفره رفتن و كسالت ورزيدن، با جديت تمام باز دارد.
و. استعانت و توسّل: براى موفقيت در امر جهاد اكبر از خداوند بزرگ، استمرار جويد و به ائمه اطهار متوسل شود.
ز. پيوسته از طريق اركان چهارگانه سلوك با خداوند مرتبط باشد (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه).
ح. پيروى از الگوهاى راستين، ائمه اطهار و بزرگان اخلاق. V}براى آگاهى بيشتر ر.ك: ملكى تبريزى، ميرزا جواد آقا، لقاء الله و اسرار الصّلوة و المراقبات.{V
کد سوال : 836
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : آيا اگر كسى گناهان كبيره زيادى داشته باشد و توبه كند و واقعا توبه راستين كند، گناهان قبلى او بخشيده خواهد شد؟ اگر چنين باشد فرق او (كه لذتهاى غيرمشروع برده) با فردى كه هيچگاه مرتكب گناهى نشده چيست؟
پاسخ : اولين مرحله سلوك به سوى خدا، گناهزدايى است. چون گناه نه تنها مايه ورود به جهنم است؛ بلكه مانع انجام دادن كار خير در دنيا نيز خواهد شد. در تطبيق و تفسير گناه با دقت و تأمّل بيشتر، معانى لطيفترى نصيب انسان مىشود؛ به گونهاى كه مكروهات و حتّى مباحات نيز براى برخى گناه، به شمار مىآيد. البته نه گناهى كه موجب سقوط در جهنم باشد؛ بلكه به اين معنا كه اگر آن را انجام بدهد، از فضايل محروم مىشود. به طور كلى هر مرتبه پايين نسبت به عالى، حجاب مىشود تا به اسما و اوصاف الهى برسد كه در آنجا سخن از حجاب نورى است. اينجا است كه معصوم(ع) در مناجات شعبانيه چنين مىخواند: H}«الهى هَب لى كَمالَ الانقطاعِ اليك و اَنر ابصارَ قُلوبنا بِضياء نظرها اليك حتّى تخرقَ ابصارَ القُلوبِ حُجب النور» {H؛ V}مفاتيحالجنان، مناجات شعبانيه.{V «خدايا! كمال و نهايت توجه به خودت را نصيب من بگردان (مرا از غير خودت منصرف ساز و سمت و سويم را به طرف خودت بنما) و چشم دلم را به وسيله روشنى نگاهت، منور و نورانى ساز تا اينكه چشم دلم، حجابهاى نورانى را دريده و متصل به رحمت تو گردد».
«توبه» در لغت به معناى رجوع است و خداوند همه مؤمنان را دستور به توبه مىدهد: A}«و توبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون لعلّكم تُفلِحون» {A؛ V}نور(24)، آيه 31.{V «اى مؤمنان همگى به سوى خدا رجوع كنيد تا رستگار شويد».
توبه گاهى رجوع از معصيت به اطاعت است؛ يعنى، انسان تبهكار از معصيت خود دست بردارد. گاهى توبه به معناى پرهيز از «ترك مستحب و اولى» است يعنى، اگر بعضى از امور مستحب (مانند نماز شب و صدقه اول ماه) را ترك كرده باشد، از آن توبه كند. پس توبه افراد عامى به اين است كه مستحب را بشناسند و انجام بدهند و حرام و مكروه را بشناسند و انجام ندهند. نسبت به گذشته جداً پشيمان باشند و آن را جبران كنند و نسبت به آينده هم عزم قطعى بر ترك خلاف داشته باشند. البته ترسيم و جبران گذشته كار آسانى نيست؛ بلكه حقوق فراوانى دارد كه بايد همه آنها جبران شود؛ از جمله:
1. حقالله؛ آنچه از واجبات و وظايف الهى بر عهده دارد، اعاده نمايد.
2. حقالنفس؛ امام سجاد(ع) در رساله حقوق مىفرمايد: حق نفست اين است كه آن را در طاعت خدا به كار برى.
3. حقالناس؛ آنچه از حقوق مردم ضايع نموده، بايد جبران و ترميم كند.
«توبه» كميت و كيفيتى دارد، كميت توبه آن است كه قرآن كريم به همه مؤمنان دستور آن را مىدهد: A}«توبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون»{A؛ V}همان، آيه 31.{V و كيفيتش هم عبارت از «نَصوح»؛ يعنى، خالص بودن است كه در اين زمينه قرآن مىفرمايد: A}«يا ايّها الذين آمنوا توبوا الى الله توبةً نصوحاً»{A؛ V}تحريم(66)، آيه 8.{V.
اگر توبه همه جانبه صورت گرفت و انسان از همه گناهان و خلافها توبه كند و خالص شود، آن گاه لغزشهاى گذشته بخشوده مىشود و انسان توبهكننده به منزله بىگناه است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: H}«التائب من الذّنب كَمن لاذَنب له»{H؛ V}مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص21.{V
T}ويژگىهاى توبه خالص{T
يكى از آداب و شرايط توبه خالصانه، اين است كه تائب واجد سه ويژگى باشد:
1. از اينكه توبهاش پذيرفته نشود، بايد بترسد.
2. اميد داشته باشد كه توبهاش پذيرفته شود.
3. اطاعت و بندگى خدا را ادامه دهد: A}«عسى ربكم ان يُكفّر عنكم سيّئاتكم»{A.
در قرآن كريم رجوع و هجرت انسان به سوى خدا به «فرار» نيز تعبير شده است؛ چنان كه مىفرمايد: A}«فَفِرّوا الى اللّه» {A؛ V}ذاريات (51)، آيه 5.{V «به طرف خدا هجرت و فرار كنيد» دستور فرار به قلعه توحيد، متوجه همه حتى معصومين(ع) است و اختصاص به مشركان، اهل كتاب و مسلمانان عادل يا فاسق (تبهكار) نمىشود. البته كسانى كه خيلى دورند، بايد تلاش بيشترى بكنند تا خود را به مركز قلعه امن برسانند. فرار از خود رجوع به طرف خدا، چندين مرحله دارد: جاهلان بايد از جهل به علم فرار كنند و احكام الهى را فرا بگيرند، وقتى به علم رسيدند، بايد از علم حصولى - با عمل به دانستههاى خود به علم حضورى برسند. هنگامى كه به علم حضورى رسيدند و «علم اليقين» آنان «عيناليقين» شد، باز هم بايد از اين مرحله صعود كرده و «فرار» را ادامه دهند تا از «عين اليقين» به «حقاليقين» برسند. همينطور سير را ادامه دهند تا آنجا كه چيزى را جز حق مشاهده نكنند (به توحيد خالص دست يابند).
پس توقف در هيج مرحلهاى، روا نيست و همه موظف و مكلّف به توبه هستند. سر توبه اين است كه تائب دائماً در بيم و اميد است، نه يقين دارد كه گذشته و خطاهايش بخشيده شده و نه نااميد از بخشش و رحمت الهى است. اين خوف و رجا، همان تزكيه روح يا جهاد اكبر است.
البته با وجود بخشيده شدن گناه و پذيرش توبه از فضل و لطف الهى، بين فردى كه گناه كرده و سپس توبه نموده، با فردى كه از ابتدا مراقب بوده كه به گناه آلوده نگردد، تفاوت وجود دارد و برخى از بزرگان گفتهاند: فردى كه گناه نكرده، مانند صفحه كاغذ سفيدى است كه چيزى بر آن نوشته نشده است؛ ولى فردى كه گناه كرده و سپس توبه نموده، همانند كاغذ سفيدى است كه بر آن چيزى نوشته باشند و بعد آن را پاك كنند؛ يعنى، به هر حال بين اين دو تفاوت وجود دارد. V}براى آگاهى بيشتر ر.ك: مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 24، ذيل آيه شريفه 8، سوره «تحريم».{V
کد سوال : 837
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : خداوند كه مىداند بيشتر مردم در برابر شهوت، غضب و غريزه جنسى آسيب پذير هستند، چرا اين غرايز را در وجود انسان قرار داده تا گناه كنند؟
پاسخ : نخست بايد دانست زندگى در هر مجموعه نظاممندى، تابعى از هدفمندىها و ابزارهاى لازم براى رسيدن به آن اهداف است. ازاينرو شرايط و امكانات و چگونگى زندگى در دوران جنين، با زندگى در دنيا متفاوت است؛ چنان كه زندگى دنيا با چگونگى زندگى در نظام آخرت متفاوت است. پس از بيان اين واقعيت به خوبى قابل درك است كه زندگى در دنيا و برآوردن نيازهاى مختلف جسمى و روحى انسان و چگونگى روابط با دوستان و مقابله با دشمنان و... نيازمند نيروها و ابزارهاى ويژهاى مىباشد. از آن جمله نيروى شهوت، غضب، خيال و عقل و هر كدام در گردش مجموعه زندگى شخص و روابط با ديگران، نقش خاصى را ايفا مىكنند و اگر با نگاهى همه جانبه به زندگى انسان در دنيا نگريسته شود وجود همه نيروها و غرايز تعريف شده و نمايانگر هندسه مستحكم نظام هستى است.
البته چه بسا از نيروى شهوت و غضب، سوء استفادههاى فراوانى شود و فتنهها و آشوبها بر پا گردد. اما مىتوان گفت: براى شكلگيرى خوبان و آشكار شدن چهره زيبايىها، لازم است هزينههاى آن نيز پرداخت شود؛ چنان كه بر استحصال چند مثقال طلاى زرين، لازم است چندين تن سنگهاى معدن در سوز و گداز كوره برافروخته شوند و براى دستيابى به يك رگه الماس، بايد ميليونها سال فسيلها تحت فشارهاى مختلف قرار بگيرند، كه از فرآيند آنها «الماسى» به فعليت برسد.
جامعه انسانى نيز از اين قاعده كلى در نظام دنيا مستثنى نيست. ازاينرو براى به فعليت رسيدن خوبان و پيدايى اولياى خدا، بايد همگان در آن همه فراز و نشيب دنيا قرار بگيرند؛ چنان كه براى پيدايى تعدادى فرهيختگان دانش، بايد آن همه مدارس و مراكز آموزشى راهاندازى شود و هزينههاى بسيارى پرداخت گردد. البته در مسير پيدايش طلا و الماس و شناخته شدن برترينهاى علم و معرفت، هر كدام به مقدارى در مسير قرار گرفتهاند، بهرهاى از وجود و لذتى از زيبايىها بردهاند و مقام و درجهاى از علم و معرفت كسب كردهاند. بنابراين اينگونه نيست كه همه چيز و همگان فداى تعداد محدودى شده باشد؛ بلكه هر كس در جايگاه خودش و به مقدار تلاش خودش نقشى ايفا مىكند و در برابر آن از دستمزدهاى مادى و لذتهاى روحى و معنوى در دنيا و آخرت بهرهمند مىشود. اين همان تجلى «حكمت» خداوند است كه هندسه كلان نظام دنيا را بر آن بنيان نهاده است. البته براساس عدالت خود هر كس را به اندازه استعداد و امكانات او مورد سؤال قرار مىدهد.
تا اينجا با نگاهى كلان از آغاز تا فرجام، درباره وضعيت زندگى در دنيا پاسخى كوتاه مطرح شد و از اين راه اصل وجود غرايز در انسان -كه دو چهره زشت و زيبا دارند توجيه منطقى پيدا كرد. اگر چه بسيارى از انسانها گرفتار چهره زشت آن شدهاند و در اين باره نقطه ضعف دارند؛ اما اين هزينههايى است كه بايد براى شكلگيرى نظام زندگى دنيا و هدفمندى آن، پرداخته شود.
البته با چشمانداز شخصى و اجتماعى درباره غريزه جنسى، بايد گفت: سركشى اين غريزه يا فروكشى آن و يا كنترل آن، هر كدام وابسته به زمينهها و عواملى است كه فاكتورهاى مهم آن، اراده انسان و برنامهريزى شخصى او -از قبيل خواب و خوراك و خيال...- است و همچنين وابسته به برنامهريزىهاى كلان فرهنگى، اجتماعى جامعه مىباشد؛ به گونهاى كه بستر هنجارها هر چه بيشتر گسترانيده شود و زمينههاى ناهنجارى هر چه زودتر برچيده شود.
براى توضيح بيشتر در اين باره به چند نكته اشاره مىشود:
1. اينكه «خداوند انسان را از ناحيه غريزه جنسى و ديگر غرايز آسيبپذير آفريده» تعبير دقيقى نيست. خداوند انسان را با دو دسته كنش و واكنش نيرومند (معنوى و مادى) آفريده است و اين خود انسان است كه مىتواند با تكيه بر اراده نيرومندى كه خداوند به اوداده است، حكم هر يك از آنها را بر ديگرى غلبه دهد و به پيروى يا سرپيچى از هر كدام اقدام كند. بنابراين آسيبپذيرى انسان تابع خواست و اراده او است. بنابراين آنچه مستقيماً به كار خدا مربوط مىشود، قرار دادن چنين غريزه نيرومندى است، نه آسيبپذيرى انسان.
2. شايد گفته شود: سؤال اصلى همين بود كه چرا خداوند چنين نيرو و توانمندى دوسويه را در انسان قرار داده است؟ آيا نمىشد تنها توانايى بر انجام دادن خوبىها را داشته باشيم؟
گفتنى است: معناى قدرت و توانمندى همين است كه انسان در دو جهت مخالف، امكان فعاليت داشته باشد و در غير اين صورت قدرت و توانمندى معنا نداشت. ازاينرو انتساب حدوث زيبايى به هر كس و اثبات قابليت و لياقت براى هر چيز، آن گاه معنا دارد كه او توانايى بر انجام زشتى و قدرت رهايى از انجام مسؤوليت را داشته باشيد.
3. نكته مهمتر آنكه شكلگيرى خوبان و بدان انجام نمىپذيرد؛ مگر با وجود غرايزى همچون شهوت و غضب كه داراى دو چهره خوبى و بدى مىباشند و ظرفيت وجودى ما ساخته و پرداخته نمىشود؛ مگر آنكه در كنار عقل و قلب، داراى نيروى شهوت و غضب نيز باشيم تا لياقت راهيابى به بهشت را پيدا كنيم و يا با نگونبختى جهنم را براى خود بسازيم؛ زيرا بهشت و جهنم ما بايد با گذر از اين دنيا ساخته شود و شكل بگيرد. ازاينرو به عنوان يك اصل كليدى گفته مىشود: «دنيا محل حدوث و اثبات قاليتهاست و آخرت جايگاه ظهور و ثبات قابليتها است». به عبارت ديگر، دنيا بستر «شدن»ها است و آخرت استقرار در «شده»ها است. لذا اينگونه نيست كه «درجات بهشتى» يا «دركات جهنمى» ما، از قبل ساخته شده باشد؛ بلكه بايد آن را بسازيم و ساخته شدن آن وابسته به وجود نيروهاى شهوت و غضب در كنار عقل و قلب است.
4. چهره زيبايىها آنگاه آشكارتر مىشود كه در كنار زشتىها قرار گيرد و هنر مردان خدا، آنگاه بيشتر جلوهگر مىشود كه با سستعنصران و آلودگان به شهوت مقايسه شوند و در برابر حقستيزان قرار گيرند. ازاينرو با نگاهى كلان به زندگى انسانها، وجود شهوت و غضب در تجلى زيبايىها و حتى به فعليت رساندن خوبان نقش موثرى دارد.
5. در پايان شايد گفته شود با وجود اينكه بيشتر انسانها در برابر غرايز جنسى و خشم خود نقطه ضعف دارند، آيا سزاوار بودخداوند اين غرايز را در انسان قرار دهد؟!
در پاسخ گوييم: اگر چه زمينههاى فساد فراوان است و دغدغه آن بسيارى از جوانان را آزرده مىكند؛ اما خروش شهوت و برافروختگى غضب، در برابر عزم و اراده جوانان و جواندلان نه تنها قابل فروكشى است؛ بلكه حتى با يك بار ايستادگى در برابر شهوت، مىتوان همچون يوسف و ابنسيرين به مقامات دست يافت و از رسوايىها دور ماند. خاطره خوش آن تجربه نورانى در زندگى آدمى ماندگار خواهد شد؛ به طورى كه در صحنههاى بعدى بسيار آسانتر مىتواند بحرانها را پشت سر بگذرد و شايد اين تجربه براى خود شما نيز اتفاق افتاده باشد.
در اين مسير لطف خداوند و امدادهاى غيبى او نيز هميشه همراه و راهگشاست: H}«والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين»{H؛ «و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند به يقين راههاى خود را بر آنان مىنماييم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است».
کد سوال : 838
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه مىتوان حسادت را از خود دور ساخت؟
پاسخ : T}شناخت و درمان حسد{T
ابتدا بايد فرق بين «غبطه» و «حسادت» روشن گردد. «حسادت» آن است كه انسان از نعمت ديگران ناراحت شود و آرزوى از بين رفتن آن را داشته باشد. اما در «غبطه»، انسان از نداشتن خود آزرده خاطر است؛ نه از بهرهمندى ديگران. در نتيجه آرزو يا تلاش نمىكند كه نعمت از ديگرى سلب گردد؛ بلكه از نعمت ديگران خوشحال است و دعا و تلاش مىكند كه خود نيز به آن برسد. معمولاً در نعمتهاى عبادى و معنوى، مِثلِ حالِ خوش در نماز و سجده نسبت به ديگران، حالت غبطه به انسان دست مىدهد.
درمان حسد، دو ركن اساسى دارد: درمان نظرى؛ (شناخت ابعاد و نتايج آن در دنيا و آخرت) و درمان عملى.
T}يك. درمان نظرى{T
درمان نظرى حسد زمينهها و ابعاد مختلفى دارد؛ از جمله:
1-1. شناسايى ريشهها، علل و عوامل پديد آورنده و رشد دهنده حسد؛
1-2. گستره، انواع و اشكال بروز حسد؛
1-3. زيانهاى فردى و اجتماعى حسد؛
1-4. انگارهها و دانستههايى كه تأثير مستقيم در درمان حسد و يا كاهش آثار آن دارند.
اكنون به اختصار پارهاى از آنچه به اين بخش مربوط است بيان مىشود:V}جهت آگاهى بيشتر نگا: صدر، سيد رضا، حسد، (قم: بوستان كتاب، چاپ سوم 1382)، صص 211 - 290.{V
الف. حسد، نه تنها زيانى براى شخص مورد حسد (محسود) ندارد؛ بلكه چه بسا به نفع او و به ضرر حسود است؛ زيرا به فرض كه حسادت ديگران موجب غيبت يا تهمت او شود؛ اين كار باعث از بين رفتن گناهان او و به دوش كشيده شدن آنها توسط حسود نيز مىگردد. در حالى كه انسان خردمند، هيچ گاه ضرر خود را نمىخواهد و چه ضررى بالاتر از حسدورزى!
ب. خداوند بنابر حكمت بالغه خود، نظام جهان را به گونهاى قرار داده است كه انسانها از جهاتى - چون استعداد، قيافه، مال، خانواده و ... - با يكديگر تفاوتهايى داشته باشند. يكى از حكمتهاى اين مسئله، امتحان و ابتلايى است كه بايد برقرار باشد. اگر آدمى حقيقت اين مطلب را درك كند و به عمق آن دست يابد، آن گاه بر موقعيت ديگران رشك نخواهد برد؛ چرا كه همه اين موهبتها و تفاوتها را به جهت جريان حركت زندگى و فلسفهاى كه وراى آن است، مىداند. افزون بر آن اين نكته را در نظر دارد كه هر نعمتى مسئوليتهاى سنگينى نيز در پى دارد و تحمل هر كاستى و صبورى در برابر هر مشكلى، پاداشهاى بزرگى به ارمغان مىآورد.
ج. توجه به معاد و نعمتها و درجات والاى پرهيزگاران در قيامت و آخرت، آدمى را از چشم دوختن به متاع دنيا باز مىدارد. خداوند در قرآن خطاب به پيامبرصلى الله عليه وآله مىفرمايد: A}«لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ» {A؛V}حجر(15)، آيه 88.{V «چشم از اين متاع ناقابل دنيوى كه به برخى دادهايم [ براى امتحان]، بازگير و بر اينان اندوه مخور».
اگر آدمى به حقيقت، معناى A}«و رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»{A؛V} «و [ بدان كه ]روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است»، طه (20)، آيه 131.{V را دريابد، ديگر چشم به امكانات و برخوردارىهاى اين و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر اين غصه گزاف نخواهد گذاشت. به گفته حافظ :
P}نقد عمرت ببر و غصه دنيا به گزاف{E}گر شب و روز در اين قصه مشكل باشى{P
P}گرچه راهيست پر از بيم زما تا بر دوست{E}رفتن آسان بود ار واقف منزل باشى{P
د. بسيارى از نعمتهايى كه به ديگران مىرسد، جنبه اختصاصى ندارد و با تلاش و كوشش، همراه با درايت و بينش مىتوان بهتر از آن را نيز فراچنگ آورد. بنابراين راه رشد، ترقّى و تعالى بسته نيست؛ ليكن بايد واقعبينانه راه آن را شناخت و در جهت آن اقدامات لازم را به عمل آورد.
T}دو. درمان عملى{T
بدون درمان عملى و تلاش و مجاهدت براى ريشه كنى بيمارى خطرناك حسد، نمىتوان سلامت نفس از اين صفت ناپسند انتظار كشيد. از اين رو كاربست شيوههاى عملى در اين راستا ضرورى و اجتنابناپذير است. پارهاى از اين روشها عبارت است از:
2-1. رفتار مخالف: عمل بر ضد مقتضاى حسد در گفتار و كردار؛ مانند: تواضع، خيرخواهى، خدمت به ديگران، شاد شدن از رسيدن خير به ديگران و ريشه كنى حسد از طريق نابود كردن خباثتهاى نفسانى (مانند تكبر، رياست طلبى، دنيا خواهى و ... ).
آية اللَّه صدر به استناد سخن پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «هنگامى كه رشك ورزيدى، در پى آن مرو»V}«اذا حسدت فلاتبع»، بحارالانوار، ج 74، ص 153 و ص 122.{V مىنويسد: «آنچه كه حسود در مقام عمل بايد انجام دهد، چيزى است كه در آغاز بر او بسيار تلخ و ناگوار مىباشد. البته دارو تلخ است؛ ولى سرانجام شيرين دارد. حسود بايد آنچه را دلش مىخواهد، نكند. براى مثال اگر دلش مىخواهد كه از كسى بدگويى كند و رسوايش سازد، دهان خود را ببندد و دندان بر جگر بگذارد و كلمهاى بر زبان نراند؛ اگر آزردن كسى را مىخواهد، او را نيازارد؛ اگر مىخواهد براى نابودى يا سرنگونى كسى به وسايلى متشبث شود، نشود و به طور كلى خواسته دل را زير پا بگذارد».V}صدر، سيدرضا، حسد، صص 298 - 299.{V
اين روش وقتى به كمال مىرسد كه به جاى پيروى از حسد، شخصى عكس آن عمل كند. به عنوان مثال نسبت به كسى كه به او رشك مىبرد، خوبى كند؛ از خوبىهاى او نزد ديگران سخن بگويد؛ در حق او دعا كند و از صميم قلب از خداوند بخواهد كه نعمتهايش را بر آن شخص افزون گرداند.
2-2. يادكرد نعمتها: هرگاه از متنعّم بودن شخصى ناراحت و آزارده شد، بايد متذكر نعمتهايى شود كه خداوند به خود او داده است؛ چرا كه خداى كريم هيچ فردى را محروم از همه نعمتها نمىكند. همچنين اگر در زندگى خود گرفتار مشكلاتى است، بايد افرادى را به ياد آورد كه مشكلات بيشترى نسبت به خود دارند.
2-3. تقويت عقل: انسان بايد عقل خود را با عمل تقويت كند. اگر آدمى از نيروى عقل و خرد به خوبى استمداد جويد و آن را بر ديگر قواى خود، حاكم و از آن پيروى كند؛ به تدريج تقويت خواهد شد و هراندازه به آن پشت و بر خلاف رهنمودهاى عقل عمل كند، به تضعيف آن پرداخته است. يكى از راههاى تقويت عقل، گسترش معارف دين و پيروى دقيق از رهنمودهاى پيامبران است؛ زيرا تعاليم آنان بازگشاينده گنجينههاى خرد است: H}«و يثيروا لهم دفائن العقول»{H؛V}بحارالانوار، ج 11، ص 60؛ نيز، نهجالبلاغه، خطبه 1.{V.
2-4. تبديل حسد به غبطه: علت اصلى «حسد»، ناراحتى انسان از عدم موفقيت خويش است؛ يعنى، چرا او پيشرفت نكرده و ديگرى رشد خوبى كرده است. حسود به جاى تلاش براى رشد خويش، مىخواهد رشد ديگرى را متوقف كند. حال اگر انسان توجه كند كه شكست ديگرى، هيچ كمك و سودى براى او ندارد؛ بلكه چه بسا مشكلاتى نيز به بار مىآورد، در اين صورت راه درست را انتخاب مىكند و به جاى تخريب ديگران، مىكوشد خود را مانند آنان به موفقيت برساند. اين حالت انسان (غبطه)، نه تنها بد نيست؛ بلكه موجب رشد و ترقّى او مىگردد. بنابراين مىتوان با تبديل حسد به غبطه، راه رشد و ترقّى را بر خود باز نمود و از آثار منفى آن در امان ماند.
2-5. خوشبينى: يكى از آفات حسد اين است كه باعث مىشود شخص حسود، به خوبىها و درستكارىهاى ديگران با سوء ظن نگريسته و آن را حمل بر رياكارى، عوام فريبى و...مىكند و به تخريب چهره مردم مىپردازد. درمان حسد، عمل بر ضد اين حالات و نگرش خوش بينانه و برخورد دوستانه و صميمانه با ديگران است.
2-6. دعا: تضرع و درخواست از خداوند، در پيراستن نفس از آلودگىها - از جمله حسد - بسيار مفيد و سودمند است. از جمله دعاهايى كه در تصفيه نفس و پالايش آن تأثير به سزايى دارد، دعاى شريف «مكارم الاخلاق» از صحيفه سجاديه مىباشد.
2-7. تلقين: تلقين يكى از راههاى پيراستن نفس از صفات ناپسند است. كار بست اين روش با مخاطب قرار دادن خود، تأثير زيادى دارد. بدين سان هر گاه شرارههاى حسد در دل زبانه كشيد، شخص مىتواند قدرى در خود تأمل كند؛ سپس بگويد: «نه، من ديگر چنين نيستم»، «من ديگر خوب شدهام»، «من از حسد نفرت دارم و ريشه شيطانى حسد را از وجود خود كندهام» و «اى شيطان! از من دور شو كه ديگر مرا با تو كارى نيست».V}جهت آگاهى بيشتر نگا: صدر، سيد رضا، همان صص 291-304.{V
کد سوال : 839
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه مىتوان صفت رذيله «حسادت» را از خود دور ساخت؟ آيا غبطه نيز ناپسند است؟
پاسخ : نكتهاى كه بايد قبل از پاسخ بيان كرد، فرق بين «غبطه» و «حسادت» است.
«حسادت» آن است كه انسان از نعمت ديگران ناراحت مىشود و آرزوى از بين رفتن آن نعمت را دارد.
اما «غبطه»، حالتى است كه انسان از اينكه مثل ديگران داراى فلان نعمت نيست، ناراحت است؛ يعنى، از نداشتن خود و نه از بهرهمندى ديگران. در نتيجه آرزو يا تلاش نمىكند كه نعمت از ديگرى سلب گردد؛ بلكه از نعمت ديگران خوشحال است و آرزو و دعا و تلاش مىكند كه خود نيز به آن خوبى برسد و معمولاً در نعمتهاى عبادى و معنوى، مثل حال خوش در نماز و سجده نسبت به ديگران حالت غبطه به انسان دست مىدهد.
در هر صورت درمان حسد، دو ركن اساسى دارد : ركن اول آن شناخت حسد و ابعاد و نتايج آن در دنيا و آخرت است. ركن دوم عمل و اقدام است.
يكم. بايد اين نكته را درك نمود كه حسد نه تنها زيانى براى شخص مورد حسد ندارد؛ بلكه چه بسا به نفع او است؛ زيرا حسادت ديگران نوعا موجب غيبت يا تهمت او شده و اين كار موجب از بين رفتن گناهان او و به دوش كشيده شدن آنان توسط حسود مىگردد. انسان خردمند هيچ گاه ضرر خود را نمىخواهد و چه ضررى از حسادت بالاتر.
دوم. خداوند نظام جهان را بنابر حكمت بالغه خود، به گونهاى قرار داده است كه انسانها از هر نظر، با يكديگر متفاوت باشند. از نظر استعداد، قيافه، مال، خانواده و... اين به جهت امتحان و ابتلايى است كه بايد برقرار باشد. اگر آدمى حقيقت اين مطلب را براى خود تصور نمايد و به عمق آن دست يابد، آن گاه بر موقعيت ديگران رشك نخواهد برد؛ چرا كه همه اين موهبتها و تفاوتها را به جهت جريان حركت زندگى و فلسفهاى كه در وراى آن است، مىداند.
سوم. توجه به معاد و نعمتها و درجات والايى كه پرهيزكاران در قيامت و آخرت دارند، آدمى را از چشم دوختن به متاع دنيا باز مىدارد. خداوند در قرآن خطاب به پيامبر(ص) مىفرمايد: A}«ولا تمدن عينيك...» {A؛ V}حجر(15)، آيه 88.{V «چشم از اين متاع ناقابل دنيوى كه به برخى دادهايم [براى امتحان ]بازگير و بر اينان اندوه مخور»،
اگر آدمى به حقيقت معناى H}«رزق ربك خير و ابقى»{H را دريابد، ديگر چشم به امكانات و برخوردارىهاى اين و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر اين غصه، گزاف نخواهد گذاشت. به گفته حافظ :
P}نقد عمرت ببر و غصه دنيا به گزاف{E}گر شب و روز در اين قصه مشكل باشى{P
P}گرچه راهيست پر از بيم زما تا بر دوست{E}رفتن آسان بود ارواقف منزل باشى{P
T}راههاى رهايى از حسد{T
از نظر عملى راههايى هست؛ از جمله:
1. عمل بر ضد مقتضاى حسد در گفتار و كردار؛ مانند: تواضع، خيرخواهى، خدمت به ديگران، شاد گشتن از رسيدن خير به ديگران و ريشه كن كردن حسد از طريق نابود كردن خباثت نفسانى حسادت انگيز (مانند تكبر، رياست طلبى، دنيا خواهى و...).
2. دعا در حق محسود؛ يعنى، از صميم قلب از خداوند بخواهيد آن نعمت را براى آن شخص زيادتر بگرداند.
3. هرگاه متنعم بودن شخصى آزارتان داد، متذكر نعمتهايى شويد كه خداوند به شما داده است؛ چرا كه آن كريم هيچ فردى را محروم از همه خوبىها نمىكند.
4. در چنين حالتى افرادى را به ياد آوريد كه مشكلات ظاهرى بيشترى نسبت به شما دارند.
5. سعى كنيد عقل خود را تقويت كنيد. در واقع اگر انسان از اين نيرو به خوبى استمداد جويد و آن را بر ديگر قواى خود حاكم ساخته و از آن پيروى كند؛ به تدريج تقويت خواهد شد و هراندازه به آن پشت نموده و بر خلاف رهنمودهاى آن عمل نمايد، به تضعيف آن پرداخته است. تقريبا همانند نيروگاههاى اتمى - كه هر اندازه بيشتر مورد استفاده و بهرهبردارى قرار گيرند - بارورى افزونترى خواهند يافت. يكى ديگر راههاى تقويت عقل و بسط معارف دين و پيروى دقيق از رهنمودهاى انبيا است؛ زيرا تعاليم آنان بازگشاينده گنجينههاى خرد فراروى انسانها است H}«ليثيروا لهم دفائن العقول»{H.
علت اصلى «حسد» ناراحتى انسان از عدم موفقيت خود است كه چرا او پيشرفت نكرده و دوستش رشد خوبى كرده است.
بدين جهت انسان مىخواهد رشد دوست خود را متوقف كند. اين حالت «حسد» ناميده مىشود. حال اگر انسان توجه داشته باشد كه شكست دوست او، هيچ كمكى به او نمىكند و هيچ سودى براى او ندارد؛ بلكه ممكن است براى او مشكلاتى به وجود آورد، راه درست را انتخاب مىكند. آن راه درست اين است كه به جاى تخريب ديگران، سعى كند خود را مانند آنان به موفقيت برساند كه در اين صورت اين حالت انسان «غبطه» نام دارد و نه تنها بد نيست؛ بلكه موجب رشد و ترقى انسان مىگردد. بنابراين مىتوان با تبديل صفت حسد به حالت غبطه، راه رشد و ترقى را بر خود بازنمود و از آثار منفى اين صفت نيز در امان ماند.
کد سوال : 840
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مىتوان خشم خود را فرو برد؟ راههاى رسيدن به حلم و بردبارى چيست؟
پاسخ : براى تقويت حلم و بردبارى، بايد طبق برنامهاى جدى به تقويت اراده خود بكوشيد و همواره سعى كنيد برخود مسلط باشيد، در اين رابطه راههاى مختلفى وجود دارد؛ ولى مهم آن است كه در راه درمان آن كاملا جدى باشيد و مطالب پيشنهادى را بدون كمترين كاستى به اجرا گذاريد:
1. كاملا به خود مطمئن باشيد كه مىتوانيد روحيه خود را تغيير دهيد؛ ولى براى نتيجه گيرى عجول نباشيد؛ بلكه با خود فكر كنيد بايد حداقل يكسال بر روى رفتارهاى خود كار كنيد و اگر چنين نموديد، حتما پس از آن دگرگونى رفتارى خواهيد شد.
2. از حساسيت بيش از حد در هر زمينه بپرهيزيد.
3. همواره در هر مسألهاى، ابتدا از ديگران انتظار بدترين برخورد را داشته باشيد و خود را براى تحمل آن آماده كنيد. اين مساله باعث مىشود برخوردهاى بهتر از مورد انتظار در شما ايجاد خشنودى نمايد. در حالى كه اگر هميشه انتظار برخورد خوب داشته باشيد، چه بسا نتيجه عكس خواهيد گرفت.
4. با خود شرط كنيد كه هيچ گاه و در هيچ شرايطى برخورد تند نداشته باشيد و اگر ناگهان از شما برخورد تندى سر زد خود را جريمه كنيد؛ مثلا تصميم بگيريد - يا در صورت امكان نذر كنيد - كه اگر بر سر كسى فرياد زديد، فلان مبلغ را صدقه بدهيد، يا نماز شب بخوانيد و يا يك روز روزه بگيريد. كارآيى اين روش، بسيار بالا است و بسيارى از علماى بزرگ بدين سان تمرين عملى و خودسازى نمودهاند.
5. از تفريحات سالم و تقويت كننده اراده؛ مانند كوهنوردى، شنا، دو و پيادهروى و گردش در طبيعت و... نيز استفاده كنيد.
6. در تصميمگيرىها، حتىالامكان با افراد عاقل و پخته مشورت نماييد و از اقدامات عجولانه و مطالعه نشده بپرهيزيد.
7. بيشتر با افراد خوش خلق و غير عصبى معاشرت كنيد.
8. از موقعيتهاى كه زمينه تندخويى در آن فراوان است، اجتناب كنيد و در موقعيتهايى حضور يابيد كه رفتار پرخاشگرانه در آنجا ديده نمىشود و از موقعيتهاى كه شما را به تندى نمودن دعوت مىكند، دور شويد.
9. قبل از هر عملى، در مورد پيامد آن تفكّر و انديشه كنيد و آنگاه اقدام نماييد و با تمرين اين راهكار و به كارگيرى آن در مورد تمام رفتارها، اندك اندك كنترل خويش را بر تمام رفتارها توسعه بخشيد.
10. به برخى رفتارها و حالاتى كه از افراد سر مىزند. و شما را به عصبانيت دعوت مىكند، توجه نكنيد؛ مثلاً اگر كسى با حرف ناروا شما را بر مىافروزد، از شنيدن و گوش سپردن به سخنان وى اجتناب كنيد و حتى گوش ندهيد يا محيط را ترك كنيد. ديگر به گفتههاى او دقت و توجه نكرده و آنها را در ذهن خود مرور نكنيد. نسبت به ديگر اعمال فيزيكى و رفتارهاى پرخاشگرانه و تحريك كننده نيز همين طور واكنش نشان دهيد و راه بىتوجهى و تغافل را پيش گيريد.
11. سطح شناخت خود را با مطالعه و تفكر از زشتى، ناپسند بودن، غيرقابل جبران بودن اعمال پرخاشگرانه بالا ببريد؛ژ مثلاً روايات، آيات و داستانهايى را كه در مورد اين نوع رفتارها و آثار آنها نوشته شده، مطالعه كنيد و بعد در مورد آنها فكر كنيد. حتى در برخى موارد به آثار رفتار تندى كه خود مرتكب آن شدهايد، توجه نموده و آن عمل و زشتى آن را در ذهن خود مرور كنيد؛ به گونهاى كه به يك حالت خود هشدارى از درون دست يابيد و آثار فردى و اجتماعى و پيامدهاى حيثيتى آن عمل زشت را لحظه به لحظه در ذهن خود مرور نموده و قبح آن را براى خود بزرگ جلوه دهيد تا از درون از آن عمل متنفّر شويد.
12. به هنگام بروز عصبانيت و تندخويى سريع، حالات خود را تغيير دهيد؛ مثلاً اگر ايستادهايد، بنشينيد و اگر نشستهايد، دراز بكشيد و صورت خود را با آب سرد بشويد و يك ليوان آب خنك بياشاميد و خود را از موقعيت دور سازيد.
13. از خواندن قرآن به مقدار زياد و در نوبتهاى متعدد در طول 24 ساعت هرگز غفلت نورزيد؛ چه قرآن تأثير عظيم در رسيدن به حالت سكينه و آرامش درونى دارد. همين طور عبادتهاى خود، مانند نماز را در اول وقت و با حضور قلب كامل به جا آوريد كه تأثير بزرگى در رسيدن به اطمينان خاطر دارد و آدمى را از درون به سكوى آرامش مىسپارد.
14. بعد از استحمام و به هنگام خروج از حمام، دو پاى خود را تا قوزك با آب سرد بشوييد.
15. ديگر رفتارهاى عادى و روزمره خود را نيز با تسلط كامل بر رفتار و بدون شتابزدگى انجام دهيد و آنها را آرام آرام تعقيب كنيد تا نرمخويى و پرحوصلگى، بر تمام رفتارهاى شما حاكميت پيدا كند.
16. شرح موارد فوق را در جدولى بنويسيد و موارد انجام شده و يا تخلف از آن را يادداشت كنيد و همواره سعى كنيد موارد تخلف را كاهش داده و بيش از پيش خود را به انجام آنها مقيد سازيد و حتى قبل از بروز آن موقعيتها و به صورت مستمر، راهكارهاى فوق را سرلوحه اعمال خود قرار دهيد. و از آن به بعد، بايد ميزان موارد پرخاشگرى شما كاهش يابد. آنها را نيز يادداشت كنيد و كم كم از ميزان آنها در طول روز، هفته و... بكاهيد و خود تنبيهى را به كار بگيريد.
17. مطالعه كتاب معراج السعاده، مقام سوم، بحث مربوط به غضب و حلم را توصيه مىكنم.
کد سوال : 841
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : تمركز حواس چگونه ايجاد مىشود؟
پاسخ : «عدم تمركز حواس»، موضوعى است كه بسيارى از جوانان از آن رنج مىبرند و دلايل مختلف و متعددى دارد. همان طور كه خود مىدانيد، تمركز حواس در هر كارى از جمله مطالعه و درس خواندن - از ضروريات قطعى است. تمركز حواس، حالتى ذهنى و روانى است كه در آن حالت، تمام قواى حسى، روانى و فكرى انسان روى موضوع خاصى متمركز مىشود و تضمين كننده امر يادگيرى و انجام صحيح كارها و رهايى از خطرات احتمالى است. به هر حال در يك جمعبندى كلى، مىتوان گفت: بيشتر افراد به دلايل عمده زير، با عدم تمركز فكر و حواس مواجه مىشوند:
1. كسانى كه خود را به انجام دادن كار يا مطالعه درسى مجبور مىكنند؛ در حالى كه تمايل درونى چندانى به آن ندارند. در اين صورت تمام قواى ذهنى و روانىشان به طور خودكار از آن موضوع پرت مىشود و دچار حواسپرتى مىگردند. چنين افرادى ممكن است مدتها با بىعلاقگى كارهايى انجام مىدهند يا به دنبال درس يا رشته تحصيلى خاصى، تلاشهايى كنند و به عبارت ديگر خود را مجبور به انجام دادن آن كار يا مطالعه مىبينند.
2. فشارهاى روانى نيز از عوامل عمده تشتت فكرى است. بيشتر افراد زمانى كه با مسألهاى مواجه مىشوند، اگر معتقد باشند زمان كافى براى حل آن ندارند و يا توانايى حل مسأله و كسب توفيق را در خود نبينند، دچار نگرانى و اضطراب مىشوند و در نتيجه اين نگرانىها، ترس از شكست، افكار منفى عدم اعتماد به نفس و خيالبافىهاى منفىگرايانه، توان عمل و ابتكار و خلاقيت را از آنان سلب مىكند و به جاى اينكه روى موضوع خاص تمركز كنند، بر ترس و احتمال شكست خود تمركز مىكنند و يأس و نااميدى بر آنها چيره شده و موجب حواسپرتى مىشود.
3. گاهى برخى حوادث و اتفاقات، فضاى روانى فرد را دچار اختلال مىكند (نظير آنچه در زندگى شخصى، تحصيلى، خانوادگى، اجتماعى و اقتصادى و... رخ مىدهد)، امكان تمركز حواس را از بين مىبرد.
4. گاهى عدم رعايت بهداشت مطالعه و اصول و قوانين آن و بهره نگرفتن از روش مناسب مطالعه، باعث خستگى جسمى و روانى شده و آمادگى روانى لازم براى مطالعه و درس خواندن از بين مىبرد. در نتيجه احساس بىعلاقگى و به دنبال آن عدم تمركز حواس بر او مستولى مىشود.
5. تكثر و تعدد فعاليتهاى فرد مخصوصا اگر در توان انسان نباشد، باعث عدم تمركز حواس مىشود.
T}راههاى مقابله با عوامل حواسپرتى:{T
براى مقابله با هر يك از عوامل فوق كه هر كدام به گونهاى مانع تمركز حواس مىشود - بايد به راهكار خاص و مناسب با آن توجه نمود. در عين حال نكات زير مىتواند به عنوان راهكارهاى كلى، مؤثر واقع شود:
1. در ابتدا و قبل از هر چيز، براى تمام فعاليتهاى درسى و غيردرسى برنامهريزى كنيد. اوقات شبانهروز را در يك جدول زمانبندى شده از هنگام بيدارى تا موقع خواب، يادداشت نموده و براى هر كارى، زمان خاصى و مناسب آن را معين نماييد، سعى كنيد طبق همان برنامه تنظيم شده به انجام دادن همان فعاليت مشخص (كلاس، مطالعه، استراحت، عبادت، ورزش و...) بپردازيد. حتى زمان معين و مشخصى را در طول روز، براى انديشيدن درباره موضوعات مختلف با تخيلات و افكار مزاحم، اختصاص دهيد. اين كار حداقل دو فايده مهم دارد:
الف. نظم و انضباط در تمام فعاليتها حتى در انديشهها و افكارتان - راه پيدا مىكند كه خود بسيار ارزشمند است.
ب. اگر افكار مزاحم در غير زمان معين، به سراغتان آمد و باعث حواسپرتى شما شد، مىتوانيد به خود وعده بدهيد كه زمان انديشيدن در اين باره، فلان زمان خاص و معين است. تأكيد مىكنيم براى هر كار و فعاليتى وقت مشخص معين كنيد و در آن وقت به هيچ امرى غير از آن كار نپردازيد.
2. اصول و قوانين لازم براى يك مطالعه سودمند را بشناسيد و آن را به دقت رعايت فرماييد. ما نيز در اينجا به چند مورد اشاره مىكنيم:
الف. با مد نظر قرار دادن هدف خويش از مطالعه و درس خواندن، احساس نياز به مطالعه را در خودتان شعلهور سازيد.
ب. به هنگام مطالعه يا حضور در كلاس، از افكار نااميدكننده، كسل كننده و غيرمنطقى بپرهيزيد و همواره اميد، قدرت و توانايى را در ذهن خود حفظ كنيد.
ج. هميشه براى مطالعه يا سر كلاس، كاغذ و قلمى داشته باشيد و نتبردارى كنيد يا خلاصهاى از مطالب را يادداشت كنيد تا در فضاى روانى درس و مطالعه قرار داشته باشيد، نه اينكه به دنبال افكار و ذهنيات خود باشيد.
د. با پيشمطالعه وارد كلاس شويد و پرسشهايى كه درباره درس به ذهنتان مىرسد، بلافاصله از استاد بپرسيد و به خود اجازه ندهيد سؤال مطرح شده، ذهنتان را به خود مشغول دارد و به تدريج از فضاى روانى كلاس خارج شويد. با اين روش ساده، مىتوانيد فرايند تدريجى و محتواى درسى كلاس را پىگيرى كنيد و خود را در فضاى درسى يا مطالعه قرار دهيد.
ه. زمان و مكان مطالعه، بايد از نظر فيزيكى و روانى از شرايط مناسب برخوردار باشد و هرگونه عاملى را كه مىتواند باعث حواسپرتى شود (نظير سر و صداها، سرما و گرما، نور كم يا خيلى شديد و...) از محيط مطالعه خود حذف كنيد.
3. در صورتى كه تعدد كارها و فعاليتهاى غيردرسى، باعث عدم تمركز مىشود، آنها را به حداقل ممكن برسانيد و به خود بگوييد: در اين دوره و زمان، مهمترين وظيفه و كار من مطالعه و درسخواندن و ارتقاى سطح علمى است و فعاليتهاى جانبى متعدد، مزاحم وظيفه اصلى من است.
4. اگر مشكلات شخصى، اجتماعى، خانوادگى و... باعث عدم تمركز حواستان مىشود؛ بدانيد كه:
الف. زندگى فردى هيچكس، خالى از مشكل نيست و ذهن هيچ فردى خالى محض نيست. از طرف ديگر با صرف فكر كردن و مشغوليت ذهنى درباره چنين مشكلاتى، هيچ دردى دوا نخواهد شد. پس به خود تلقين كنيد كه هنگام درس يا مطالعه، ذهن خود را از آن مسائل برهانيد.
ب. به هنگام مزاحمت آن افكار، به خود قول بدهيد در اين باره خواهم انديشيد (و زمانى را براى اين كار در شبانهروز اختصاص دهيد).
ج. در صورت امكان به اتفاق يكى از دوستان خود، مطالعه يا مباحثه كنيد.
5. در صورتى كه موضوع يا موضوعات خاص و محدودى، باعث حواسپرتى شما مىشود، به دنبال راه حل مناسب آن باشيد؛ چرا كه آن موضوع خاص، در حكم علت عدم تمركز حواس شما است. پس براى مقابله با آن بايد ابتدا علت و عامل اصلى را شناسايى كنيد و در پى حذف يا تقليل آن برآييد، ولى اگر موضوعات متعدد مختلف باعث حواسپرتى مىشود. به نكات چهارگانه بالا توجه نماييد.
کد سوال : 842
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مىتوان روى ديگران - به خصوص جوانان - تأثيرگذار باشيم؟
پاسخ : تأثيرپذيرى يا تأثيرگذارى و حدود و كيفيت آن، بستگى به توانايىها و قابليتهاى انسان در ابعاد مختلف دارد. مهمترين امورى كه در اثرگذارى دخالت دارد، ويژگىهاى معنوى و روحى - از قبيل اراده استوار، اخلاق نيكو، حسن معاشرت - و آگاهىها و توانشهاى علمى بالا است. اثرپذيرى مثبت نيز به ميزان انعطافپذيرى و حقيقتطلبى شخص، ارتباط دارد. تأثيرپذيرىهاى منفى، برخاسته از ضعف آگاهى و اراده است. بنابراين هر اندازه در تقويت اراده خود و گسترش صفات حسنه و خلق و خوى پسنديده و افزونسازى آگاهىها ودانشهاى خويش به ويژه در زمينه مسائل دينى، فرهنگى و اجتماعى - تلاش كنيد، به تدريج توان تاثيرگذارى بيشترى خواهيد داشت.
با رعايت اصول و نكات زير، مىتوانيد ميزان تأثيرگذارى خود را افزايش دهيد:
T}1. صميميت و ابراز آن؛{T صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و محبت قلبى خود را به آنان اظهار داريد. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم فرموده است: «هرگاه يكى از شما به برادر [دينى] خود علاقهمند شد، محبت خود را به او ابراز كند. اين كار افراد را بيشتر به هم پيوند مىدهد»V}«اذا احبّ احدكم اخاه فليعلمه فانّه اصلح لذات البين؛...»، (رى شهرى، محمد، دوستى در قرآن و حديث، ترجمه سيد حسن اسلامى، (قم: دارالحديث، چاپ اول، 1379)، ح 507، ص 162.{V. علاقه قلبى و ابراز آن مهمترين گشاينده راه ارتباط مفيد و مؤثر است.
T}2. برخورد با نشاط؛ {Tاولين فنّ مؤثر ارتباطى به منظور جلب نظر ديگران و تأثيرگذارى بر آنها، داشتن برخورد شاد و با نشاط است. لحظه اول ملاقات از اهميت زيادى برخوردار است به نحوى كه موفقيت يا شكست در ايجاد ارتباط مؤثر، به آن بستگى دارد. سلام و احوال پرسى كردن، تبسم بر لب داشتن، احترام به طرف مقابل و پذيرش وى راه نفوذ در قلب او است. در فرهنگ اسلامى نيز نسبت به امورى از قبيل سلام كردن، مصافحه، تبسم، احترام، ابراز محبت و علاقه قلبى به ديگران سفارش و اهتمام زيادى وجود دارد.
T}3. آغاز مثبت؛ {Tيك يا چند نكته مثبت و ارزشمند را در طرف مقابل شناسايى و برجسته سازيد و با تحسين صادقانه به جهت وجود آن امر مثبت، ارتباط خود را با وى محكم سازيد و هيچگاه رابطه خود را با نكتهاى منفى آغاز نكنيد.
T}4. عدم سرزنش مستقيم؛ {Tدر صورتى كه اشتباه و لغزشى در طرف مقابل مشاهده كرديد، به طور مستقيم از او گلايه نكنيد و وى را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش قرار ندهيد. وقتى تذكر اخلاقى با كنايه و اشاره گفته شود، زودتر اثر مىبخشد تا اينكه با صراحت از گناه يا اشتباه نام برده و انتقاد گردد. چه بسا برخورد مستقيم و بىپرده با گناه و لغزش در مراحل اوليه، سبب گستاخى و جرأت بيشتر وى شود و زشتى كار در نظر او رنگ باخته و به توجيه آن بپردازد و يا به شكل ديگرى مقاومت كند. بنابراين بايد مانند يك دوست دلسوز يا مشاورى دانا با او برخورد شود.
اميرمؤمنان علىعليه السلام مىفرمايد: «موقعى كه جوان نورسى را به سبب گناهانش، نكوهش مىكنى، مراقب باش كه قسمتى از لغزشهايش را ناديده انگارى و از تمام جهات مورد اعتراض و توبيخش قرار ندهى، تا جوان به عكس العمل وارد نشود و نخواهد از راه عناد و لجاج، بر شما پيروز گردد»V}ابن ابى الحديد، عبدالحميد، شرح نهجالبلاغه، تحقيق مجدد ابوالفضل ابراهيم، (داراحياء الكتب العربيه)، ج 20، ص 333.{V.
T}5. خودگشايى؛ {Tقبل از انتقاد از ديگران، مىتوانيد به برخى از اشتباهات، شكستها و ناكامىهاى خود در زندگى و چگونگى اصلاح و بهبود آن اشاره كنيد.
خودگشايى باعث نزديكى به او شده و فضاى صميميت را مىگشايد. در اينجا اطلاعاتى در زمينههاى مختلف و برخى مشكلات و پيشينه خود ارائه مىدهيد. كه با زمينه مراوده شما با ديگران مرتبط است.
خودگشايى، اضطراب را كاهش مىدهد؛ چون آنان اطمينان مىيابند كه در احساسات يا ترسها، ترديدها، مشكلات، سختىها و ناكامىهاى خود تنها نيستند.
البته در استفاده از اين روش نبايد افراط كرد؛ زيرا موجب مىشود توجه ديگرى بيش از حد به شخص شما معطوف شود. از طرف ديگر اين مسئله نبايد موجب افشاى اسرار و رازهاى پنهان آدمى شود.
T}6. شنونده خوب بودن؛ {Tبكوشيد شنونده خوبى باشيد و زمينهاى فراهم آوريد كه ديگران درباره خود، براى شما حرف بزنند. اگر كسى احساس كند شنونده خوبى براى سخنان خود يافته است، به راحتى مىتواند افكار و احساسات خود را به او منتقل كند و به ايجاد ارتباط با او اقدام نمايد. در اين مرحله شنونده مىتواند به تأثيرگذار خوبى تبديل شود. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم شنونده بسيار خوبى بود. همين خلق نيكوى آن حضرت، يكى از مهمترين عوامل مقبوليت و محبوبيت او بين مردم بود و موجب شد كه آن حضرت بتواند تأثيرات عميقى بر مردم به جاى گذارد.
T}7. ابراز احساسات؛ {Tيكى ديگر از عوامل مؤثر در برقرارى ارتباط مؤثر، تشخيص دقيق احساسات طرف مقابل و برجسته كردن آنها است. با بازگردانى احساسات به گوينده، به او القاء مىكنيم كه سخنانش را فهميده و براى او ارج و احترام قائليم.
شنونده خوب، آن است كه با ابراز احساسات مثبت، به عنوان بازخورد، تأثيرگذارى خود را افزايش دهد. ابراز احساسات، نظير حركت سر به نشانه تأييد گفتار طرف مقابل، باز كردن چشمها و كشيدگى صورت به موقع شگفت زدگى، تحسين زبانى واستفاده از بعضى تكيه كلامها چون آفرين، چه جالب و... است.
به عبارت ديگر به پيامهاى كلامى و غيركلامى مخاطبان، پاسخ و واكنشى صادقانه، عينى، دلسوزانه و همدلانه داشته باشيد تا آنان دريابند شما به آنچه آنها مىگويند، گوش فرا مىدهيد و صحبتهاى آنان را دنبال مىكنيد.
T}8. ارج گذارى؛ {Tبه ديگران اعتبار بدهيد؛ شخصيتشان را ارج بنهيد و كارى كنيد كه احساس اهميت و شخصيت كنند.
T}9. پذيرش مثبت بدون شرط{T؛ V}(Unconditional Positive Regard){V كارى كنيد كه طرف مقابل احساس كند او را به دليل ارزش ذاتىاش پذيرفتهايد و به او اهميت مىدهيد و به عنوان يك انسان مورد احترام صادقانه و خالصانه شما قرار گرفته است و بدون توجه به نكات ضعف و عيوبى كه دارد مورد پذيرش شما است. اين توجه و پذيرش مثبت، به طرف مقابل احساس ارزشمندى مىبخشد و تأثير پذيرىاش را نسبت به شما افزايش مىدهد. بنابراين بايد طرف مقابل را بدون قيد و شرط و صرفاً به خاطر ارزش ذاتى و ماهيت انسانىاش، پذيرفت و به او احترام صادقانه گذاشت.
T}10. انگيزش؛ {Tنسبت به كار مثبتى كه مىخواهيد انجام دهيد، ميل شديدى در طرف مقابل ايجاد كنيد و فضاى روانى لازم براى انجام دادن آن فراهم را سازيد. كوچكترين پيشرفت را در طرف مقابل، تحسين نموده و با تشويق او كارى كنيد كه احساس كند حركت به سمت مطلوب و جبران اشتباهات ساده است و به خوبى مىتواند مشكلات را حل و كاستىها را جبران كند.
T}11. رفتار مطلوب؛ {Tرفتارهاى خوبى را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد، با او در پيش گيريد. به عبارت ديگر آنچه را براى خود مىپسنديد، براى وى نيز بپسنديد و او را به سوى آن رهنمون شويد.
T}12. تحميل گريزى؛ {Tنقطه نظرات و ديدگاههاى خويش را بر ديگران تحميل نكنيد. مردم سخن چنين كسى را نمىپذيرند و با فردى كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند، دوستى نمىورزند و به او اعتماد نمىكنند.V}در اين زمينه براى آگاهى بيشتر ر.ك.
الف. كارنگى، ديل، آئين دوستيابى؛
ب. مدرسى، سيد هادى، دوستى و دوستان؛
پ. رى شهرى، محمد، دوستى در قرآن و حديث، ترجمه سيد حسن اسلامى، (قم: دارالحديث، چاپ اول، 1379).{V بنابراين به جاى اينكه به ديگران دستور دهيد، خواست خود را به شكل سؤال مطرح كنيد؛ زيرا معمولاً افراد دوست ندارند به آنان دستور داده شود.
T}13. هديه دادن؛ {Tگاهى لازم است از اهرم «هديه دادن» استفاده شود. گفته شده است: H}«الانسان عبيد الاحسان»{H. تأثيرپذيرى ديگران در پرتو نيكى و احسان، چندين برابر است. بنابراين ديگران را براى كارى كه مىخواهيد انجام دهند، خشنود كنيد. در روايتى از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله آمده است: H}«تهادوا، فانّ الهدية تضعّف الحبّ و تذهب بغوائل الصدر»{H؛V}همو، دوستى در قرآن و حديث، ص 98، ح 278.{V؛ «به يكديگر هديه بدهيد، زيرا هديه دوستى را دو برابر مىكند و كينههاى درون سينهها را مىزدايد».
در پرتو محبت به وجود آمده، مىتوان به جلب اعتماد طرف مقابل پرداخت و تأثيرگذارى خود را افزايش داد.
T}14. گفتار زيبا؛ {Tسخن نيكو را به نوعى سحر تشبيه كردهاند كه در جان و اعماق وجود افراد تأثيرگذار است. بنابراين در استفاده از كلمات و جملات براى ايجاد ارتباط و تأثيرگذارى، بايد به اندازه كافى دقت و بهترين كلام در كوتاهترين و زيباترين جملات و الفاظ بيان شود.
T}15. تبليغ عملى؛ {Tآنچه نقش اساسىترى در مسئله تأثيرگذارى دارد، عملكرد و رفتارفرد تأثيرگذار است. امام صادقعليه السلام فرموده است: H}«كونوا دعاة الناس بغير السنتكم»{H؛V}كافى، باب الصدق و اداء الامانة، (تهران: دارالكتب الاسلامية، 1365)، ج 2، ص 105.{V؛ يعنى، «به وسيلهاى غير از زبان خود، مردم را به كارهاى خير و صحيح دعوت كنيد». رفتار و منش شخصى و اعمال افراد، بيش از هر چيزى در ذهن ديگرى ماندگار است؛ به طورى كه گفتهاند براى راهنمايى، ارشاد و تأثيرگذارى بر جوانان، كمتر حرف بزنيد و بيشتر عمل كنيد.
T}16. جوانشناسى؛ {Tاز ويژگىهاى دوره جوانى شناخت كافى پيدا كرده و متناسب با روحيات و خصوصيات اين دوره، به ايجاد ارتباط و تأثيرگذارى اقدام كنيد. بنابراين گسترش آگاهى از سير رشد و تحول و ويژگىهاى مختلف زيستى، اجتماعى و روانى و نيز نيازهاى اين دوره، شرط اساسى كسب مهارت براى ايجاد ارتباط مؤثر با جوانان است.
T}17. توجه به تفاوتها؛ {Tنسبت به تفاوتهاى فردى موجود در بين افراد، هشيار بوده و هيچ گاه دو نفر را با همديگر مقايسه نكنيد. به جهت وجود نقطه مثبتى در ديگرى، فرد مورد نظر خود را به دليل نداشتن آن نقطه قوت و مثبت، مورد سرزنش و توبيخ قرار ندهيد.
T}18. همگامى؛ {Tاستفاده از روش «همگام شدن»، يكى از ديرپاترين شيوههاى ايجاد ارتباط مؤثر است. براى همگام شدن با جوان، بايد خود را در وضع و موقعيت او قرار داد. به عبارت ديگر سعى كنيد دنيا را از منظر او بنگريد. براى مثال يك جوان دوست دارد با روى آوردن به اجتماع، حس استقلالطلبى خود را ارضا نمايد. دنياى ذهنى او آكنده از مضمونهايى است كه ناشى از نيازهايش مىباشد. حال اگر بدون توجه به دنياى جوان و صرفاً با در نظر گرفتن برخى از نيازها و تكاليف، با آنها ارتباط برقرار كنيم، به احتمال قوى نتيجه مناسب و مثبتى نخواهيم گرفت.
T}19. جلب همكارى؛ {Tاز طرف مقابل، به ويژه اگر جوان است، در ارتباط با كارهاى مربوط به خودشان اظهار نظر بخواهيد. به عبارت ديگر بكوشيد ذهن و انديشه مخاطب را در جهت مطلوب، فعال ساخته و كارى كنيد كه خود او با خردورزى كافى راه صحيح را بيابد.
T}20. همدلى؛ {Tدر حالتهاى نگرانى، ناراحتى و اضطراب، همدلى كرده و به تدريج جوياى علت اضطرابشان شويد.
«همدلى»{VEmpathy.V} عبارت است از توانايى درك تجربههاى درونى ديگران و سهيم شدن در آنها. از اين طريق مىتوان خود را به جاى يك فرد قرار داد و به دنياى درونى و تجربههاى شخصى او راه پيدا كرد. بدين وسيله مىتوان تجربههاى هيجانى مختلف، نگرانىها، اضطرابها، غمها و مشكلات ديگرى را درك كرد. طرف مقابل نيز احساسهاى خود را به طور كلامى بيان خواهد كرد و ارتباط بيشتر و بهتر ايجاد خواهد شد. در چنين وضعيتى است كه فرد مىتواند به بررسى هر چه بيشتر گفتههاى او بپردازد و به تدريج علت تجربههاى تلخ و مشكلاتش را جويا شود و به حل آنها بپردازد. خداوند، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم را چنين توصيف مىكند: A}«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِمتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ {رَحِيمٌ»V}A {Aتوبه (9)، آيه 159).{V ؛ «رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است».
عبارت «من انفسكم» اشاره به شدت ارتباط آن حضرت با مردم است؛ گويى پارهاى از جان مردم و از روح جامعه در شكل پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم ظاهر شده است و هرگونه ناراحتى و زيان و ضررى كه به مردم برسد، براى او سخت ناراحت كننده است. او نسبت به مردم بىتفاوت نيست و از رنجهاى آنان رنج مىبرد. اين صفت باطنى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم بود كه توانست در دل و قلب مردم جاى گيرد و تأثيرگذارىاش را چندين برابر كند.
T}21. انعطافپذيرى؛ {Tدر عين جدى بودن و جدى رفتار كردن، بايد همواره انعطافپذيرى مناسب را حفظ نمود. نبايد انتظار داشت تغيير و اصلاح در انديشه و رفتار طرف مقابل ناگهانى، بلافاصله و يك مرتبه انجام گيرد؛ زيرا اين مسئله نيازمند زمان و تدريج است. بنابراين بايد به طرف مقابل، زمان و فرصت كافى داد تا به تدريج و تحت تأثير سخن شما تغيير و تحول لازم را در خود ايجاد كند. خداوند متعال نيز پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم را به خاطر داشتن چنين ويژگى مىستايد و آن را يكى از علل موفقيت آن حضرت معرفى مىكند: A}«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»{A؛V} آل عمران (3)، آيه 159.{V ؛ «به واسطه رحمت خدا با مردم، خوش خوى و مهربان شدى و اگر تندخوى سخت دل بودى، مردم از گرد تو پراكنده مىشدند...». بنابراين اگر كسى بخواهد پيامبرگونه تأثيرگذارى مثبت داشته باشد، بايد از انعطاف و بردبارى كافى در برابر ناآگاهىها، نقصها و ضعفهاى ديگران برخوردار باشد.
کد سوال : 843
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مىتوان علاقه زن و شوهر را ايجاد كرد يا افزايش داد؟
پاسخ : پديدار شدن مهر و محبت افزونتر، معلول يك سرى عوامل است كه بعضى از آنها در دست همسر و برخى در اختيار زوج است. آنچه كه در اختيار زن است، احترام و اهميت دادن به شوهر، مهيا كردن محيط خانه براى او، همراهى با او در امور مختلف، پرهيز از بحث و مجادلههاى بىنتيجه، توجه به خواستههاى جنسى شوهر و آماده ساختن خود براى او، صداقت و امانت و فداكارى و گذشت، از جمله امورى است كه مراعات آن از جانب زن، مىتواند در جلب محبت شوهر مؤثر باشد. اسلام به منظور ايجاد علاقه و محبت بيشتر ميان دو همسر، به همتايى و كفو بودن آنها سفارش كرده است. در واقع مىتوان گفت: مرد و زن اگر از نظر شرايط اعتقادى و اقتصادى، نزديك به هم باشند و براساس صداقت و حسن اعتماد به همديگر، زندگى خود را آغاز كنند و در طول زندگى روزمره به آن توجه كافى داشته باشند و آن را رعايت نمايند؛ خداوند علاقه، محبت و الفت را بين اين دو همسر قرار خواهد داد. پس از انعقاد پيمان ازدواج نيز براى استحكام خانواده و استمرار آن الفت و علاقه، بايد هر يك از مرد و زن به روابط ميان خود توجه كافى مبذول كنند. همان طور كه امام صادق(ع) توصيههاى زير را به هر يك از زن و شوهر ارائه فرمودهاند V}تحف العقول، ص 323.{V مرد در پيوند ميان خود و همسرش از سه چيز بى نياز نيست:
1. همدلى با زن تا از اين راه محبت و دلبستگى زن را به خود جلب كند.
2. حسن خلق و متوجه كردن دل زن به سوى خويش با قيافه اى كه در چشم زن خوشايند باشد.
3. توسعه دادن در معيشت همسر.
زن هم در ارتباط ميان خود و همسر همدلش از سه خصلت بىنياز نيست:
1. خويشتندارى از هر آلودگى تا دل شوهر در اعتماد به وى در هر خوش و ناخوش مطمئن باشد.
2. مراقب حال شوهر بودن تا اگر لغزشى از او سر زد شوهر با او مهربان باشد.
3. اظهار عشق به شوهر با دلربايى و زيبا ساختن خويش در چشم وى.
با استفاده از روايت فوق و دستورات ديگرى كه از بزرگان به ما رسيده است مىتوان به خوبى و به آسانى علاقه و محبت را افزايش داد.
در اين رابطه چهل نكته مفيد و سازنده بيان مىگردد تا با عمل به آنها بتوانيد در دوستى و ارتباط صميمانه با همسرتان موفق باشيد.
T}راه كارهاى ايجاد محبت{T
1. با مطالعه كتابهاى مربوط به انتخاب همسر، آيين همسردارى، چگونگى ايجاد ارتباط با ديگران و نيز شركت در جلسههاى آموزش خانواده، دانش و مهارت خود را در اين زمينه افزايش دهيد.
2. با همدلى، همفكرى، همكارى و مشورت با يكديگر درباره مسائل مختلف، ميان اعضاى خانواده روابط سالم پديد آوريد.
3. هر يك از زوجين ديگرى را نزديكترين و محرمترين فرد بداند و او را نيمه تن، حامى و پشتيبان خود تلقى كند.
4. با يادگيرى مهارتهاى ارتباطى نظير به حرفهاى يكديگر گوش كردن، احترام به نظرها و عقايد يكديگر و تشريك مساعى و مشورت كردن - روابط خود را بهبود بخشيد.
5. بكوشيد، باايجاد كانونى گرم و صميمى، تمام اعضاى خانواده - به ويژه زن و شوهر - مسؤوليت رسيدن به تفاهم را پذيرا شوند.
P}تا كه از جانب معشوق نباشد كششى{E}كوشش عاشق بيچاره به جايى نرسد{P
6. هنگام اختلاف نظر يا سوء تفاهم، به جاى سرزنش كردن يكديگر يا تفسير نادرست، به شناسايى مسأله و يافتن راه حل آن بپردازيد و در صورت لزوم كمك و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب كنيد.
7. براى رسيدن به امنيت روانى وعاطفى در روابط زناشويى، داشتن صداقت، پذيرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهيد.
8. در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستين فرصت ممكن به حل و فصل آن بپردازيد تا به فرآيندى مخرب و پيشرونده تبديل نشود.
9. به هر طريق ممكن رفتارهاى مطلوب همسرتان را مورد توجه و تأييد قرار دهيد؛ به گونهاى كه همسرتان بفهمد برايش ارزش قائل هستيد.
10. تشويق و تأييد و بيان نكات مثبت، به طور آشكار يا در جمع باشد و تذكر نكات منفى و انتقاد، به طور محرمانه و در تنهايى صورت گيرد.
11. براى خصوصيات و نيازمندىهاى يكديگر، ارزش قائل شويد و در روابط كلامى، عاطفى، اقدامها و تصميمگيرىها به افكار و خواستههاى همسرتان توجه كنيد.
12. اگر رفتار خاصى براى شما مبهم است، سادهترين راه اين است كه از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسيد و با روش مسالمتآميز، صميمانه و خوش بينانه موضوع را روشن كنيد.
13. خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهيد. خشونت را با سكوت پاسخ گوييد و در موقعيتى مناسب؛ درباره مسأله مورد نظر به بحث و گفتوگو بپردازيد.
14. بكوشيد در سراسر زندگى - به خصوص در روابط بين خود و همسرتان - به جاى هر گونه پيشداورى يا مشاهده اشكالات و ضعفها، نقاط مثبت و قوت را ببينيد؛ به عبارت ديگر، به جاى توجه به نيمه خالى ليوان، به نيمه پر آن توجه كنيد.
15. سعى كنيد در برنامه ريزى براى فعاليتهاى اجتماعى، اوقات فراغت، ديد و بازديدهاى خانوادگى و نظاير آن، با يكديگر مشورت كنيد و از يك جانبهنگرى بپرهيزيد.
16. در هر فرصتى كه پيش مىآيد، با همسر و اعضاى خانوادهتان ارتباط كلامى و عاطفى برقرار كنيد. شايان ذكر است زنان از صحبت كردن با همسرشان بيشتر لذت مىبرند. بنابراين، مردان بايد فعالانه به سخنان همسرانشان گوش كنند و واكنش مناسب نشان دهند.
17. اگر هر يك از زوجين در شرايط خاصى، نمىتواند به سخنان همسرش گوش كند، بايد صادقانه و صميمانه اين موضوع را به وى انتقال دهد و تقاضا كند صحبت كردن درباره آن موضوع را به فرصتى ديگر واگذارد.
18. هر از چند گاهى زوجين در فضايى محرمانه، محبتآميز و صميمانه به ارزيابى رفتار و روابط يكديگر بپردازند و از يكديگر بپرسند، چه بايد كرد تا روابطمان بهتر و بانشاطتر شود؟
19. هميشه، در رويارويى با مسائل و مشكلات خانوادگى، خود را در وضعيت طرف مقابل قرار دهيد و با قبول مسؤوليت خود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روى آوريد.
20. در روز يا در هفته زمان مشخصى را براى گفت و گو درباره مسائل و مشكلات و به اصطلاح درد دل كردن با همسرتان اختصاص دهيد.
21. از داشتن نگرشهاى آرمان گرايانه و شاعرانه در مسأله ازدواج و روابط زناشويى و نيز انتظارات غير واقع بينانه اجتناب كنيد.
22. ارتباط زوجين بايد از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست وغير واقع بينانه به دور باشد. اگر موضوع و مسألهاى ذهن يكى از زوجين را به خود مشغول كرده است، بايد آن را به صراحت و صادقانه مطرح كند و درستى و نادرستى اش را با همسرش مورد بررسى قرار دهد.
23. هر يك بايد زمينههاى بروز سوء تفاهمها و سوء ظنها را از بين ببرد و از رفتارهايى كه موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن مىشود، خوددارى كند.
24. هر يك از زوجين بايد بكوشد با روانشناسى همسرش آشنا شود، تا بداند او به چه امورى بها مىدهد و نظام ارزشىاش چگونه است. براى مثال معمولاً زن به وابسته بودن، كسب امنيت عاطفى و مورد حمايت واقع شدن اهميت مىدهد و مرد مىخواهد مستقل و خود مختار باشد و آزادى عمل را داراى ارزش مىداند.
25. زن و شوهر از مسخره كردن يكديگر و گفتن سخنان طعنهآميز و دو پهلو جداً پرهيز كنند.
26. از رفتارهايى نظير متلك، تحقير، سرزنش و به رخ كشيدن يكديگر كه موجب افزايش مقاومتهاى روانى در طرف مقابل است، جداً بايد پرهيز شود.
27. در سراسر زندگى - از جمله در زندگى خانوادگى - بكوشيد به نقاط مثبت، موهبت و نعمتهايى كه در اختيار داريد بينديشيد نه به امورى كه در اختيار نداريد.
28. از خطاهاى يكديگر سريعاً بگذريد و خطاهاى همديگر را تحمل كنيد.
29. بايادآورى برخى ايام - مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظاير آن - و دادن هديههايى هر چند كوچك (مثل يك شاخه گل) به طور نمادين عشق و علاقه خود را به همسرتان اعلام كنيد.
30. خود را در برابر همسرتان آراسته و پاكيزه و جالب توجه نگه داريد و از پريشانى و وضع نامرتب بپرهيزيد.
31. در انتخاب دوست و برقرارى روابط دوستانه و معاشرتهاى خانوادگى با زوجهاى ديگر، دقت كنيد و اين امور را با توافق يكديگر انجام دهيد.
32. از هر گونه رفتارى كه به مرد سالارى يا زن سالارى مىانجامد، بپرهيزيد.
33. خطاى يكديگر را در حضور ديگران، فرزاندن، آشنايان، والدين يكديگر و... بازگو نكنيد.
34. هرگز همسرتان را با زن يا مرد ديگر مقايسه نكنيد.
35. از رفتارهاى مطلوب همسرتان تشكر كرده، او را تشويق كنيد و انگيزه تكرار آن رفتار را بيشتر سازيد.
36. از تصميمهاى نادرست و غير منطقى و كلىگويىهاى منفى و شكلگيرى افكار منفى، درباره همسرتان شديداً بپرهيزيد.
37. حتىالمقدور به قولهايى كه به همسرتان دادهايد، عمل كنيد تا به سلب اعتماد و احساس فريب خوردگى نينجامد.
38. از نسبت دادن القاب و زدن برچسبهاى ناگوار و نامطلوب - مانند بدقول، زرنگ، شلخته، كلهشق، يك دنده، لجباز و خودخواه - به يكديگر پرهيز كنيد.
39. در مواردى كه غمگينى و افسردگى و يا عصبانيت زن يا شوهر، شدت مىيابد و احتمال اختلال در كار سيستم عصبى يا غدد درونريز - به ويژه غده تيروئيد - وجود دارد، در نخستين فرصت به پزشك متخصص مراجعه كنيد تا از عادى بودن ترشح غدد - از جمله غده تيروئيد - مطمئن شويد.
40. براى داشتن يك زندگى با نشاط و موفق خوب بينديشيد، وقت بگذاريد، احساس مسؤوليت كنيد، موانع ارتباط سالم را از ميان برداريد و به عوامل ايجاد كننده روابط سالم توجه كنيد.
کد سوال : 844
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : آيا دختر و پسر مىتوانند در محيط دانشگاه در مورد ازدواج با همديگر، صحبت كنند؟
پاسخ : اگر منظور از صحبت در مورد ازدواج آن است كه در صدد شناخت همديگر هستيد تا بعد از آن، در مورد ازدواج و يا عدم آن تصميم بگيريد، در اين صورت قبل از صحبت رو در روى و مستقيم، بايد در صدد كسب آگاهىهاى ديگر برآييد و در مرحله پايانى و تكميلى اطلاعات به گفت وگوى مستقيم اقدام كنيد. البته با حضور و قضاوت ديگران؛ چون هدف شناخت است، نه ارتباط احساسى و عاطفى. بى ترديد اگر قبل از آگاهى از اصالت خانوادگى، ميزان اعتقاد فردى و خانوادگى شناخت خصايص جسمى و روانى (سابقههاى بيمارى خانوادگى و...)، به سراغ شناخت خصايص شخصيتى و فردى فرد مورد نظر برويد، در محيطى كه محبت و احساس الفت موج مىزند به گفت وگو بپردازيد - چه بخواهيد چه نخواهيد - به ازدواج منتهى مىشويد؛ چرا كه ريسمان مودت و عشق را نمىتوان بعد از اين ارتباط و گفت وگو گسست؛ اما عشقى كور و بيگانه با تعقل و تفكر كه ثمره اى جز سردرگمى ندارد.
گفت وگوى شناختى، صحبتى است كه به منظور شناخت دختر و پسر از يكديگر صورت مىگيرد تا بر اساس شناخت و آگاهى به دست آمده، در مورد بنا كردن يا بنانكردن زندگى مشترك تصميم گرفته شود. اين گفت وگو با رعايت شرايط زير مىتواند به هدف خود دست يابد؛ وگرنه در صورت تخلف نه تنها هدف خود را تامين نمى كند؛ بلكه رهزن دختر و پسر نيز خواهد شد:
T}شرايط گفت و گوى شناختى{T
1. در اين گفت وگو جز پيام شناختى، پيام ديگرى مبادله نمىشود (همانند پيامهاى احساسى و عاطفى)
2. محور گفت وگوها با طرح سؤالات از پيش تدارك شده تعيينگردد.
3. گفت وگوها از محورهاى تعيين شده تخطى نمىكنند.
4. موضوع گفت وگو به صورت كلى قبل از جلسه به اطلاع طرف مقابل رسانده مىشود.
5. مدت گفت وگوها كوتاه است.
6. برخى گفتهها يادداشت شده و محور تفكر بعدى و تصميم گيرى قرار مىگيرد.
7. در اين گفت وگو حضور فرد ثالث - كه نقش ناظر بر محتوا را داشته و نكات مبهم و مجهول را گوشزد مىكند - ضرورى است (يك نفر از طرف دختر و يك نفر از طرف پسر).
8. دقت شود كه محور سخن شناخت يكديگر است؛ آن هم شناخت از ميزان سواد و سطح اطلاعات يكديگر، اطلاع از نو ع نگرش همديگر، شناخت از ميزان پايبندى به ارزشهاى پذيرفته شده و نوع ارزش ها مورد قبول يكديگر... پس بايد بعد از جلسه به اين سخنان پاسخ داده شود.
9. از تعريف و تمجيد مكرر يكديگر - كه روحيه پرسشگر و دقت نظر را از بين مىبرد - اجتناب شود.
10. از پاسخهاى كلى و شناختهاى اجمالى و ابهام آلود پرهيز گردد.