• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 835
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : بنده جوانى هستم كه مسأله خودسازى را تا حدودى دوست دارم؛ ولى زياد دچار روزمرگى مى‏شوم! گاهى حوصله نمازهاى مستحبى را دارم و گاهى خير! حتى چند روزى نيز قرآن نمى‏خوانم! دوست دارم يك برنامه عملى به من پيشنهاد كنيد؟
پاسخ : انسان بايد از خود شروع كند و تكليف را بايد با خود يكسره سازد؛ ازاين‏رو ابتدا تعابير «خودسازى را تا حدودى دوست دارم»، «دچار روز مرگى هستم» را تجزيه و تحليل و اصلاح نماييم. P}من نمى‏گويم كه عاقل باش يا ديوانه باش‏{E}چون به جانان آشنايى از جهان بيگانه باش‏{P طبق روايات، عاقل كسى است كه آخرت را بر دنيا ترجيح دهد و بر عكس ديوانه كسى است كه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد. پس «رهرو» نيتش خداوند است و بس و پروردگارش را بر همه چيز ترجيح مى‏دهد. P}گر سر مقصود دارى مو به مو جوينده شو{E}گر وصال گنج خواهى سر به سر ويرانه باش‏{P انسان بايد درون خود را نظاره كند، جهت دل را بنگرد، تمايلات و علاقه‏هاى روحى و جسمى خود را بررسى كند. ببيند آهنگِ كجا دارد و به كجا ره مى‏پويد؟ اعضا و جوارح خود را در راه چه اهدافى به كار مى‏گيرد؟ تمايلات و كشش‏هاى گوناگون، برآيند مستقيم نخواهد داشت! افتان و خيزان رفتن شخص را به مقصد نمى‏رساند! اگر مقصود خودسازى شد، با اين هدف نمى‏رسد. اگر طبيعت ما جوينده آب و نان است و ما را وادار به تهيه آن مى‏نمايد، روح كه اشرف از جسم است، خواهان راه‏يابى به معنا و حقيقت عالم است و حقيقت عالم فقط «لقاء الله» است (رسيدن به مقصود واقعى و محبوب حقيقى). P}گر مقام خوشدلى مى‏جوئى از جام سپهر{E}شام در مستى سحر در نعره‏ى مستانه باش‏{P بعد از قصد و اراده نوبت به عمل مى‏رسد. محبوب و مقصود (ذات اقدس الهى(، دو چيز را در رأس امور انسان قرار داد: 1. عبادت خدا 2. عدم پيروى از شيطان؛ A}«الَم اَعهد اليكم يا بنى آدم أن لا تعبدوا الشّيطان انّه لكم عدو مبين * و أن اعبدونى هذا صراط مستقيم» {A؛ V}يس (36)، آيه 60 و 61.{V «خطاب آيه‏اى آدم‏زادگان آيا با شما عهده نبستم كه شيطان را نپرستيد، زيرا روشن است كه او دشمن بزرگ شما است و مرا پرستش كنيد كه اين راه مستقيم است؟!» P}گر شبى در منزل جانانه مهمانت كنند{E}گول نعمت را مخور مشغول صاحبخانه باش‏{P انسان در دنيا هر شأن و مقام، هر عنوان و اعتبار، هر كار و پيشه كه دارد، بايد بداند كه در مهمان‏خانه و سراى عاريتى است و بايد از آن كوچ كند و آنچه به آن تعلّق دارد بگذارد و برود! پس سنگينى چيزى كه نتوان برد. نبايد بر خود بنهد؛ بلكه خود را سبكبال سازد. P}يا مسلمان باش يا كافر دو رنگى تا به كى‏{E}يا مقيم كعبه شو يا ساكن بتخانه باش‏{P T}خودسازى موفق‏{T براى خودسازى موفق به چند نكته بايد توجه داشت: 1. خودشناسى درست؛ بايد استعدادها، قابليت‏ها و توانمندى‏هاى خود را به خوبى شناخت و بر اساس اين شناخت به يك برنامه‏ريزى اصولى رسيد. 2. برنامه‏ريزى دقيق بر اساس خودشناسى؛ در برنامه‏ريزى نيز بايد به امور زير توجه نمود: الف. واقع‏گرايى: سالك و رهرو توان واقعى خود را مى‏سنجد و حال و روز خود را مى‏نگرد و بر اساس آن به تنظيم برنامه خودسازى مى‏پردازد. انسان‏ها داراى تفاوت‏هاى فردى روحى و جسمى هستند و هر يك بايد براى خود - به تناسب حال - برنامه‏اى برمى‏گزينند كه سنگين و طاقت‏فرسا نباشد؛ بلكه پيوسته حال و نشاط ايشان در طول برنامه محفوظ بماند و به عنوان يك دستور العمل كلى بايد حال نشاط را پيوسته در خود نگه داشت و از اجبار و اكراه بايد در مراحل ابتدايى پرهيز كرد. ب. جذابيت: در برنامه‏ريزى به كيفيت بيش از كميت بايد اهتمام داشت؛ مثلاً به جاى اينكه انسان تصميم بگيرد هر روز صبحگاهان يك جزء قرآن بخواند، مى‏تواند آن را حتّى به يك صفحه تقليل دهد؛ ولى كوشش كند تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجه كامل و تدبر و ژرف انديشى در معانى باشد. همچنين بكوشد نمازهايش را با حضور قلب و توجه بخواند. ج. تدريج: از حداقل شروع كنيد؛ ولى در انديشه افزون سازى آهسته باشيد؛ مثلاً اگر از اول خواندن نماز شب بر او سخت است، بنا داشته باشد كه فقط يك ركعت وتر بخواند. پس از يك هفته دو ركعت شفع را هم اضافه كند و پس از مدتى هشت ركعت ديگر نافله شب را. د. رعايت مراتب حال: در روند خودسازى بايد مرحله به مرحله پيش رفت و از اول نمى‏توان تمام مدارج كمال را يك مرتبه سپرى نمود؛ مثلاً بهتر است انسان ابتدا از انجام واجبات و تحفّظ بر شرايط و جزئيات آنها شروع كند و در كنار آنها به ترك محرمات بپردازد و همواره كوشش نمايد و بر نيفتادن در دام‏هاى شيطان و هواى نفس جديت به خرج دهد و پس از مدتى كه سراسر وجودش تسليم شد و ايمان را در روح و جسم غلبه داد، به انجام دادن مستحبات و ترك محرمات بپردازد. از اين مرحله به بعد، عنايات ربوبى رهرو و سالك را راهنمايى خواهد كرد ان شاء الله: A}«و الّذين جاهدوا فينالنهدينّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين» {A؛ V}عنكبوت (29)، آيه آخر.{V «و آنان كه در راه ما به جان و مال جهد و كوشش كردند محقّقا آنها را به راه خويش هدايت مى‏كنيم و هميشه خدا يار نكوكاران است.» ه. عزم و استوارى: پس از تنظيم برنامه، با اراده قاطع بر انجام آنها ايستادگى كند و نفس خود را از طفره رفتن و كسالت ورزيدن، با جديت تمام باز دارد. و. استعانت و توسّل: براى موفقيت در امر جهاد اكبر از خداوند بزرگ، استمرار جويد و به ائمه اطهار متوسل شود. ز. پيوسته از طريق اركان چهارگانه سلوك با خداوند مرتبط باشد (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه). ح. پيروى از الگوهاى راستين، ائمه اطهار و بزرگان اخلاق. V}براى آگاهى بيشتر ر.ك: ملكى تبريزى، ميرزا جواد آقا، لقاء الله و اسرار الصّلوة و المراقبات.{V
کد سوال : 836
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : آيا اگر كسى گناهان كبيره زيادى داشته باشد و توبه كند و واقعا توبه راستين كند، گناهان قبلى او بخشيده خواهد شد؟ اگر چنين باشد فرق او (كه لذت‏هاى غيرمشروع برده) با فردى كه هيچ‏گاه مرتكب گناهى نشده چيست؟
پاسخ : اولين مرحله سلوك به سوى خدا، گناه‏زدايى است. چون گناه نه تنها مايه ورود به جهنم است؛ بلكه مانع انجام دادن كار خير در دنيا نيز خواهد شد. در تطبيق و تفسير گناه با دقت و تأمّل بيشتر، معانى لطيف‏ترى نصيب انسان مى‏شود؛ به گونه‏اى كه مكروهات و حتّى مباحات نيز براى برخى گناه، به شمار مى‏آيد. البته نه گناهى كه موجب سقوط در جهنم باشد؛ بلكه به اين معنا كه اگر آن را انجام بدهد، از فضايل محروم مى‏شود. به طور كلى هر مرتبه پايين نسبت به عالى، حجاب مى‏شود تا به اسما و اوصاف الهى برسد كه در آنجا سخن از حجاب نورى است. اينجا است كه معصوم(ع) در مناجات شعبانيه چنين مى‏خواند: H}«الهى هَب لى كَمالَ الانقطاعِ اليك و اَنر ابصارَ قُلوبنا بِضياء نظرها اليك حتّى تخرقَ ابصارَ القُلوبِ حُجب النور» {H؛ V}مفاتيح‏الجنان، مناجات شعبانيه.{V «خدايا! كمال و نهايت توجه به خودت را نصيب من بگردان (مرا از غير خودت منصرف ساز و سمت و سويم را به طرف خودت بنما) و چشم دلم را به وسيله روشنى نگاهت، منور و نورانى ساز تا اينكه چشم دلم، حجاب‏هاى نورانى را دريده و متصل به رحمت تو گردد». «توبه» در لغت به معناى رجوع است و خداوند همه مؤمنان را دستور به توبه مى‏دهد: A}«و توبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون لعلّكم تُفلِحون» {A؛ V}نور(24)، آيه 31.{V «اى مؤمنان همگى به سوى خدا رجوع كنيد تا رستگار شويد». توبه گاهى رجوع از معصيت به اطاعت است؛ يعنى، انسان تبه‏كار از معصيت خود دست بردارد. گاهى توبه به معناى پرهيز از «ترك مستحب و اولى» است يعنى، اگر بعضى از امور مستحب (مانند نماز شب و صدقه اول ماه) را ترك كرده باشد، از آن توبه كند. پس توبه افراد عامى به اين است كه مستحب را بشناسند و انجام بدهند و حرام و مكروه را بشناسند و انجام ندهند. نسبت به گذشته جداً پشيمان باشند و آن را جبران كنند و نسبت به آينده هم عزم قطعى بر ترك خلاف داشته باشند. البته ترسيم و جبران گذشته كار آسانى نيست؛ بلكه حقوق فراوانى دارد كه بايد همه آنها جبران شود؛ از جمله: 1. حق‏الله؛ آنچه از واجبات و وظايف الهى بر عهده دارد، اعاده نمايد. 2. حق‏النفس؛ امام سجاد(ع) در رساله حقوق مى‏فرمايد: حق نفست اين است كه آن را در طاعت خدا به كار برى. 3. حق‏الناس؛ آنچه از حقوق مردم ضايع نموده، بايد جبران و ترميم كند. «توبه» كميت و كيفيتى دارد، كميت توبه آن است كه قرآن كريم به همه مؤمنان دستور آن را مى‏دهد: A}«توبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون»{A؛ V}همان، آيه 31.{V و كيفيتش هم عبارت از «نَصوح»؛ يعنى، خالص بودن است كه در اين زمينه قرآن مى‏فرمايد: A}«يا ايّها الذين آمنوا توبوا الى الله توبةً نصوحاً»{A؛ V}تحريم(66)، آيه 8.{V. اگر توبه همه جانبه صورت گرفت و انسان از همه گناهان و خلاف‏ها توبه كند و خالص شود، آن گاه لغزش‏هاى گذشته بخشوده مى‏شود و انسان توبه‏كننده به منزله بى‏گناه است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: H}«التائب من الذّنب كَمن لاذَنب له»{H؛ V}مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص‏21.{V T}ويژگى‏هاى توبه خالص‏{T يكى از آداب و شرايط توبه خالصانه، اين است كه تائب واجد سه ويژگى باشد: 1. از اينكه توبه‏اش پذيرفته نشود، بايد بترسد. 2. اميد داشته باشد كه توبه‏اش پذيرفته شود. 3. اطاعت و بندگى خدا را ادامه دهد: A}«عسى ربكم ان يُكفّر عنكم سيّئاتكم»{A. در قرآن كريم رجوع و هجرت انسان به سوى خدا به «فرار» نيز تعبير شده است؛ چنان كه مى‏فرمايد: A}«فَفِرّوا الى اللّه» {A؛ V}ذاريات (51)، آيه 5.{V «به طرف خدا هجرت و فرار كنيد» دستور فرار به قلعه توحيد، متوجه همه حتى معصومين(ع) است و اختصاص به مشركان، اهل كتاب و مسلمانان عادل يا فاسق (تبه‏كار) نمى‏شود. البته كسانى كه خيلى دورند، بايد تلاش بيشترى بكنند تا خود را به مركز قلعه امن برسانند. فرار از خود رجوع به طرف خدا، چندين مرحله دارد: جاهلان بايد از جهل به علم فرار كنند و احكام الهى را فرا بگيرند، وقتى به علم رسيدند، بايد از علم حصولى - با عمل به دانسته‏هاى خود به علم حضورى برسند. هنگامى كه به علم حضورى رسيدند و «علم اليقين» آنان «عين‏اليقين» شد، باز هم بايد از اين مرحله صعود كرده و «فرار» را ادامه دهند تا از «عين اليقين» به «حق‏اليقين» برسند. همين‏طور سير را ادامه دهند تا آنجا كه چيزى را جز حق مشاهده نكنند (به توحيد خالص دست يابند). پس توقف در هيج مرحله‏اى، روا نيست و همه موظف و مكلّف به توبه هستند. سر توبه اين است كه تائب دائماً در بيم و اميد است، نه يقين دارد كه گذشته و خطاهايش بخشيده شده و نه نااميد از بخشش و رحمت الهى است. اين خوف و رجا، همان تزكيه روح يا جهاد اكبر است. البته با وجود بخشيده شدن گناه و پذيرش توبه از فضل و لطف الهى، بين فردى كه گناه كرده و سپس توبه نموده، با فردى كه از ابتدا مراقب بوده كه به گناه آلوده نگردد، تفاوت وجود دارد و برخى از بزرگان گفته‏اند: فردى كه گناه نكرده، مانند صفحه كاغذ سفيدى است كه چيزى بر آن نوشته نشده است؛ ولى فردى كه گناه كرده و سپس توبه نموده، همانند كاغذ سفيدى است كه بر آن چيزى نوشته باشند و بعد آن را پاك كنند؛ يعنى، به هر حال بين اين دو تفاوت وجود دارد. V}براى آگاهى بيشتر ر.ك: مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 24، ذيل آيه شريفه 8، سوره «تحريم».{V
کد سوال : 837
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : خداوند كه مى‏داند بيشتر مردم در برابر شهوت، غضب و غريزه جنسى آسيب پذير هستند، چرا اين غرايز را در وجود انسان قرار داده تا گناه كنند؟
پاسخ : نخست بايد دانست زندگى در هر مجموعه نظام‏مندى، تابعى از هدفمندى‏ها و ابزارهاى لازم براى رسيدن به آن اهداف است. ازاين‏رو شرايط و امكانات و چگونگى زندگى در دوران جنين، با زندگى در دنيا متفاوت است؛ چنان كه زندگى دنيا با چگونگى زندگى در نظام آخرت متفاوت است. پس از بيان اين واقعيت به خوبى قابل درك است كه زندگى در دنيا و برآوردن نيازهاى مختلف جسمى و روحى انسان و چگونگى روابط با دوستان و مقابله با دشمنان و... نيازمند نيروها و ابزارهاى ويژه‏اى مى‏باشد. از آن جمله نيروى شهوت، غضب، خيال و عقل و هر كدام در گردش مجموعه زندگى شخص و روابط با ديگران، نقش خاصى را ايفا مى‏كنند و اگر با نگاهى همه جانبه به زندگى انسان در دنيا نگريسته شود وجود همه نيروها و غرايز تعريف شده و نمايان‏گر هندسه مستحكم نظام هستى است. البته چه بسا از نيروى شهوت و غضب، سوء استفاده‏هاى فراوانى شود و فتنه‏ها و آشوب‏ها بر پا گردد. اما مى‏توان گفت: براى شكل‏گيرى خوبان و آشكار شدن چهره زيبايى‏ها، لازم است هزينه‏هاى آن نيز پرداخت شود؛ چنان كه بر استحصال چند مثقال طلاى زرين، لازم است چندين تن سنگ‏هاى معدن در سوز و گداز كوره برافروخته شوند و براى دستيابى به يك رگه الماس، بايد ميليون‏ها سال فسيل‏ها تحت فشارهاى مختلف قرار بگيرند، كه از فرآيند آنها «الماسى» به فعليت برسد. جامعه انسانى نيز از اين قاعده كلى در نظام دنيا مستثنى نيست. ازاين‏رو براى به فعليت رسيدن خوبان و پيدايى اولياى خدا، بايد همگان در آن همه فراز و نشيب دنيا قرار بگيرند؛ چنان كه براى پيدايى تعدادى فرهيختگان دانش، بايد آن همه مدارس و مراكز آموزشى راه‏اندازى شود و هزينه‏هاى بسيارى پرداخت گردد. البته در مسير پيدايش طلا و الماس و شناخته شدن برترين‏هاى علم و معرفت، هر كدام به مقدارى در مسير قرار گرفته‏اند، بهره‏اى از وجود و لذتى از زيبايى‏ها برده‏اند و مقام و درجه‏اى از علم و معرفت كسب كرده‏اند. بنابراين اين‏گونه نيست كه همه چيز و همگان فداى تعداد محدودى شده باشد؛ بلكه هر كس در جايگاه خودش و به مقدار تلاش خودش نقشى ايفا مى‏كند و در برابر آن از دستمزدهاى مادى و لذت‏هاى روحى و معنوى در دنيا و آخرت بهره‏مند مى‏شود. اين همان تجلى «حكمت» خداوند است كه هندسه كلان نظام دنيا را بر آن بنيان نهاده است. البته براساس عدالت خود هر كس را به اندازه استعداد و امكانات او مورد سؤال قرار مى‏دهد. تا اينجا با نگاهى كلان از آغاز تا فرجام، درباره وضعيت زندگى در دنيا پاسخى كوتاه مطرح شد و از اين راه اصل وجود غرايز در انسان -كه دو چهره زشت و زيبا دارند توجيه منطقى پيدا كرد. اگر چه بسيارى از انسان‏ها گرفتار چهره زشت آن شده‏اند و در اين باره نقطه ضعف دارند؛ اما اين هزينه‏هايى است كه بايد براى شكل‏گيرى نظام زندگى دنيا و هدفمندى آن، پرداخته شود. البته با چشم‏انداز شخصى و اجتماعى درباره غريزه جنسى، بايد گفت: سركشى اين غريزه يا فروكشى آن و يا كنترل آن، هر كدام وابسته به زمينه‏ها و عواملى است كه فاكتورهاى مهم آن، اراده انسان و برنامه‏ريزى شخصى او -از قبيل خواب و خوراك و خيال...- است و همچنين وابسته به برنامه‏ريزى‏هاى كلان فرهنگى، اجتماعى جامعه مى‏باشد؛ به گونه‏اى كه بستر هنجارها هر چه بيشتر گسترانيده شود و زمينه‏هاى ناهنجارى هر چه زودتر برچيده شود. براى توضيح بيشتر در اين باره به چند نكته اشاره مى‏شود: 1. اينكه «خداوند انسان را از ناحيه غريزه جنسى و ديگر غرايز آسيب‏پذير آفريده» تعبير دقيقى نيست. خداوند انسان را با دو دسته كنش و واكنش نيرومند (معنوى و مادى) آفريده است و اين خود انسان است كه مى‏تواند با تكيه بر اراده نيرومندى كه خداوند به اوداده است، حكم هر يك از آنها را بر ديگرى غلبه دهد و به پيروى يا سرپيچى از هر كدام اقدام كند. بنابراين آسيب‏پذيرى انسان تابع خواست و اراده او است. بنابراين آنچه مستقيماً به كار خدا مربوط مى‏شود، قرار دادن چنين غريزه نيرومندى است، نه آسيب‏پذيرى انسان. 2. شايد گفته شود: سؤال اصلى همين بود كه چرا خداوند چنين نيرو و توانمندى دوسويه را در انسان قرار داده است؟ آيا نمى‏شد تنها توانايى بر انجام دادن خوبى‏ها را داشته باشيم؟ گفتنى است: معناى قدرت و توانمندى همين است كه انسان در دو جهت مخالف، امكان فعاليت داشته باشد و در غير اين صورت قدرت و توانمندى معنا نداشت. ازاين‏رو انتساب حدوث زيبايى به هر كس و اثبات قابليت و لياقت براى هر چيز، آن گاه معنا دارد كه او توانايى بر انجام زشتى و قدرت رهايى از انجام مسؤوليت را داشته باشيد. 3. نكته مهم‏تر آنكه شكل‏گيرى خوبان و بدان انجام نمى‏پذيرد؛ مگر با وجود غرايزى همچون شهوت و غضب كه داراى دو چهره خوبى و بدى مى‏باشند و ظرفيت وجودى ما ساخته و پرداخته نمى‏شود؛ مگر آنكه در كنار عقل و قلب، داراى نيروى شهوت و غضب نيز باشيم تا لياقت راه‏يابى به بهشت را پيدا كنيم و يا با نگون‏بختى جهنم را براى خود بسازيم؛ زيرا بهشت و جهنم ما بايد با گذر از اين دنيا ساخته شود و شكل بگيرد. ازاين‏رو به عنوان يك اصل كليدى گفته مى‏شود: «دنيا محل حدوث و اثبات قاليت‏هاست و آخرت جايگاه ظهور و ثبات قابليت‏ها است». به عبارت ديگر، دنيا بستر «شدن»ها است و آخرت استقرار در «شده»ها است. لذا اين‏گونه نيست كه «درجات بهشتى» يا «دركات جهنمى» ما، از قبل ساخته شده باشد؛ بلكه بايد آن را بسازيم و ساخته شدن آن وابسته به وجود نيروهاى شهوت و غضب در كنار عقل و قلب است. 4. چهره زيبايى‏ها آن‏گاه آشكارتر مى‏شود كه در كنار زشتى‏ها قرار گيرد و هنر مردان خدا، آن‏گاه بيشتر جلوه‏گر مى‏شود كه با سست‏عنصران و آلودگان به شهوت مقايسه شوند و در برابر حق‏ستيزان قرار گيرند. ازاين‏رو با نگاهى كلان به زندگى انسان‏ها، وجود شهوت و غضب در تجلى زيبايى‏ها و حتى به فعليت رساندن خوبان نقش موثرى دارد. 5. در پايان شايد گفته شود با وجود اينكه بيشتر انسان‏ها در برابر غرايز جنسى و خشم خود نقطه ضعف دارند، آيا سزاوار بودخداوند اين غرايز را در انسان قرار دهد؟! در پاسخ گوييم: اگر چه زمينه‏هاى فساد فراوان است و دغدغه آن بسيارى از جوانان را آزرده مى‏كند؛ اما خروش شهوت و برافروختگى غضب، در برابر عزم و اراده جوانان و جوان‏دلان نه تنها قابل فروكشى است؛ بلكه حتى با يك بار ايستادگى در برابر شهوت، مى‏توان همچون يوسف و ابن‏سيرين به مقامات دست يافت و از رسوايى‏ها دور ماند. خاطره خوش آن تجربه نورانى در زندگى آدمى ماندگار خواهد شد؛ به طورى كه در صحنه‏هاى بعدى بسيار آسان‏تر مى‏تواند بحران‏ها را پشت سر بگذرد و شايد اين تجربه براى خود شما نيز اتفاق افتاده باشد. در اين مسير لطف خداوند و امدادهاى غيبى او نيز هميشه همراه و راه‏گشاست: H}«والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين»{H؛ «و كسانى كه در راه ما كوشيده‏اند به يقين راه‏هاى خود را بر آنان مى‏نماييم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است».
کد سوال : 838
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه مى‏توان حسادت را از خود دور ساخت؟
پاسخ : T}شناخت و درمان حسد{T ابتدا بايد فرق بين «غبطه» و «حسادت» روشن گردد. «حسادت» آن است كه انسان از نعمت ديگران ناراحت شود و آرزوى از بين رفتن آن را داشته باشد. اما در «غبطه»، انسان از نداشتن خود آزرده خاطر است؛ نه از بهره‏مندى ديگران. در نتيجه آرزو يا تلاش نمى‏كند كه نعمت از ديگرى سلب گردد؛ بلكه از نعمت ديگران خوشحال است و دعا و تلاش مى‏كند كه خود نيز به آن برسد. معمولاً در نعمت‏هاى عبادى و معنوى، مِثلِ حالِ خوش در نماز و سجده نسبت به ديگران، حالت غبطه به انسان دست مى‏دهد. درمان حسد، دو ركن اساسى دارد: درمان نظرى؛ (شناخت ابعاد و نتايج آن در دنيا و آخرت) و درمان عملى. T}يك. درمان نظرى‏{T درمان نظرى حسد زمينه‏ها و ابعاد مختلفى دارد؛ از جمله: 1-1. شناسايى ريشه‏ها، علل و عوامل پديد آورنده و رشد دهنده حسد؛ 1-2. گستره، انواع و اشكال بروز حسد؛ 1-3. زيان‏هاى فردى و اجتماعى حسد؛ 1-4. انگاره‏ها و دانسته‏هايى كه تأثير مستقيم در درمان حسد و يا كاهش آثار آن دارند. اكنون به اختصار پاره‏اى از آنچه به اين بخش مربوط است بيان مى‏شود:V}جهت آگاهى بيشتر نگا: صدر، سيد رضا، حسد، (قم: بوستان كتاب، چاپ سوم 1382)، صص 211 - 290.{V الف. حسد، نه تنها زيانى براى شخص مورد حسد (محسود) ندارد؛ بلكه چه بسا به نفع او و به ضرر حسود است؛ زيرا به فرض كه حسادت ديگران موجب غيبت يا تهمت او شود؛ اين كار باعث از بين رفتن گناهان او و به دوش كشيده شدن آنها توسط حسود نيز مى‏گردد. در حالى كه انسان خردمند، هيچ گاه ضرر خود را نمى‏خواهد و چه ضررى بالاتر از حسدورزى! ب. خداوند بنابر حكمت بالغه خود، نظام جهان را به گونه‏اى قرار داده است كه انسان‏ها از جهاتى - چون استعداد، قيافه، مال، خانواده و ... - با يكديگر تفاوت‏هايى داشته باشند. يكى از حكمت‏هاى اين مسئله، امتحان و ابتلايى است كه بايد برقرار باشد. اگر آدمى حقيقت اين مطلب را درك كند و به عمق آن دست يابد، آن گاه بر موقعيت ديگران رشك نخواهد برد؛ چرا كه همه اين موهبت‏ها و تفاوت‏ها را به جهت جريان حركت زندگى و فلسفه‏اى كه وراى آن است، مى‏داند. افزون بر آن اين نكته را در نظر دارد كه هر نعمتى مسئوليت‏هاى سنگينى نيز در پى دارد و تحمل هر كاستى و صبورى در برابر هر مشكلى، پاداش‏هاى بزرگى به ارمغان مى‏آورد. ج. توجه به معاد و نعمت‏ها و درجات والاى پرهيزگاران در قيامت و آخرت، آدمى را از چشم دوختن به متاع دنيا باز مى‏دارد. خداوند در قرآن خطاب به پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: A}«لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ» {A؛V}حجر(15)، آيه 88.{V «چشم از اين متاع ناقابل دنيوى كه به برخى داده‏ايم [ براى امتحان‏]، بازگير و بر اينان اندوه مخور». اگر آدمى به حقيقت، معناى A}«و رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏»{A؛V} «و [ بدان كه ]روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است»، طه (20)، آيه 131.{V را دريابد، ديگر چشم به امكانات و برخوردارى‏هاى اين و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر اين غصه گزاف نخواهد گذاشت. به گفته حافظ : P}نقد عمرت ببر و غصه دنيا به گزاف‏{E}گر شب و روز در اين قصه مشكل باشى‏{P P}گرچه راهيست پر از بيم زما تا بر دوست‏{E}رفتن آسان بود ار واقف منزل باشى‏{P د. بسيارى از نعمت‏هايى كه به ديگران مى‏رسد، جنبه اختصاصى ندارد و با تلاش و كوشش، همراه با درايت و بينش مى‏توان بهتر از آن را نيز فراچنگ آورد. بنابراين راه رشد، ترقّى و تعالى بسته نيست؛ ليكن بايد واقع‏بينانه راه آن را شناخت و در جهت آن اقدامات لازم را به عمل آورد. T}دو. درمان عملى‏{T بدون درمان عملى و تلاش و مجاهدت براى ريشه كنى بيمارى خطرناك حسد، نمى‏توان سلامت نفس از اين صفت ناپسند انتظار كشيد. از اين رو كاربست شيوه‏هاى عملى در اين راستا ضرورى و اجتناب‏ناپذير است. پاره‏اى از اين روش‏ها عبارت است از: 2-1. رفتار مخالف: عمل بر ضد مقتضاى حسد در گفتار و كردار؛ مانند: تواضع، خيرخواهى، خدمت به ديگران، شاد شدن از رسيدن خير به ديگران و ريشه كنى حسد از طريق نابود كردن خباثت‏هاى نفسانى (مانند تكبر، رياست طلبى، دنيا خواهى و ... ). آية اللَّه صدر به استناد سخن پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «هنگامى كه رشك ورزيدى، در پى آن مرو»V}«اذا حسدت فلاتبع»، بحارالانوار، ج 74، ص 153 و ص 122.{V مى‏نويسد: «آنچه كه حسود در مقام عمل بايد انجام دهد، چيزى است كه در آغاز بر او بسيار تلخ و ناگوار مى‏باشد. البته دارو تلخ است؛ ولى سرانجام شيرين دارد. حسود بايد آنچه را دلش مى‏خواهد، نكند. براى مثال اگر دلش مى‏خواهد كه از كسى بدگويى كند و رسوايش سازد، دهان خود را ببندد و دندان بر جگر بگذارد و كلمه‏اى بر زبان نراند؛ اگر آزردن كسى را مى‏خواهد، او را نيازارد؛ اگر مى‏خواهد براى نابودى يا سرنگونى كسى به وسايلى متشبث شود، نشود و به طور كلى خواسته دل را زير پا بگذارد».V}صدر، سيدرضا، حسد، صص 298 - 299.{V اين روش وقتى به كمال مى‏رسد كه به جاى پيروى از حسد، شخصى عكس آن عمل كند. به عنوان مثال نسبت به كسى كه به او رشك مى‏برد، خوبى كند؛ از خوبى‏هاى او نزد ديگران سخن بگويد؛ در حق او دعا كند و از صميم قلب از خداوند بخواهد كه نعمت‏هايش را بر آن شخص افزون گرداند. 2-2. يادكرد نعمت‏ها: هرگاه از متنعّم بودن شخصى ناراحت و آزارده شد، بايد متذكر نعمت‏هايى شود كه خداوند به خود او داده است؛ چرا كه خداى كريم هيچ فردى را محروم از همه نعمت‏ها نمى‏كند. همچنين اگر در زندگى خود گرفتار مشكلاتى است، بايد افرادى را به ياد آورد كه مشكلات بيشترى نسبت به خود دارند. 2-3. تقويت عقل: انسان بايد عقل خود را با عمل تقويت كند. اگر آدمى از نيروى عقل و خرد به خوبى استمداد جويد و آن را بر ديگر قواى خود، حاكم و از آن پيروى كند؛ به تدريج تقويت خواهد شد و هراندازه به آن پشت و بر خلاف رهنمودهاى عقل عمل كند، به تضعيف آن پرداخته است. يكى از راه‏هاى تقويت عقل، گسترش معارف دين و پيروى دقيق از رهنمودهاى پيامبران است؛ زيرا تعاليم آنان بازگشاينده گنجينه‏هاى خرد است: H}«و يثيروا لهم دفائن العقول»{H؛V}بحارالانوار، ج 11، ص 60؛ نيز، نهج‏البلاغه، خطبه 1.{V. 2-4. تبديل حسد به غبطه: علت اصلى «حسد»، ناراحتى انسان از عدم موفقيت خويش است؛ يعنى، چرا او پيشرفت نكرده و ديگرى رشد خوبى كرده است. حسود به جاى تلاش براى رشد خويش، مى‏خواهد رشد ديگرى را متوقف كند. حال اگر انسان توجه كند كه شكست ديگرى، هيچ كمك و سودى براى او ندارد؛ بلكه چه بسا مشكلاتى نيز به بار مى‏آورد، در اين صورت راه درست را انتخاب مى‏كند و به جاى تخريب ديگران، مى‏كوشد خود را مانند آنان به موفقيت برساند. اين حالت انسان (غبطه)، نه تنها بد نيست؛ بلكه موجب رشد و ترقّى او مى‏گردد. بنابراين مى‏توان با تبديل حسد به غبطه، راه رشد و ترقّى را بر خود باز نمود و از آثار منفى آن در امان ماند. 2-5. خوش‏بينى: يكى از آفات حسد اين است كه باعث مى‏شود شخص حسود، به خوبى‏ها و درست‏كارى‏هاى ديگران با سوء ظن نگريسته و آن را حمل بر رياكارى، عوام فريبى و...مى‏كند و به تخريب چهره مردم مى‏پردازد. درمان حسد، عمل بر ضد اين حالات و نگرش خوش بينانه و برخورد دوستانه و صميمانه با ديگران است. 2-6. دعا: تضرع و درخواست از خداوند، در پيراستن نفس از آلودگى‏ها - از جمله حسد - بسيار مفيد و سودمند است. از جمله دعاهايى كه در تصفيه نفس و پالايش آن تأثير به سزايى دارد، دعاى شريف «مكارم الاخلاق» از صحيفه سجاديه مى‏باشد. 2-7. تلقين: تلقين يكى از راه‏هاى پيراستن نفس از صفات ناپسند است. كار بست اين روش با مخاطب قرار دادن خود، تأثير زيادى دارد. بدين سان هر گاه شراره‏هاى حسد در دل زبانه كشيد، شخص مى‏تواند قدرى در خود تأمل كند؛ سپس بگويد: «نه، من ديگر چنين نيستم»، «من ديگر خوب شده‏ام»، «من از حسد نفرت دارم و ريشه شيطانى حسد را از وجود خود كنده‏ام» و «اى شيطان! از من دور شو كه ديگر مرا با تو كارى نيست».V}جهت آگاهى بيشتر نگا: صدر، سيد رضا، همان صص 291-304.{V
کد سوال : 839
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه مى‏توان صفت رذيله «حسادت» را از خود دور ساخت؟ آيا غبطه نيز ناپسند است؟
پاسخ : نكته‏اى كه بايد قبل از پاسخ بيان كرد، فرق بين «غبطه» و «حسادت» است. «حسادت» آن است كه انسان از نعمت ديگران ناراحت مى‏شود و آرزوى از بين رفتن آن نعمت را دارد. اما «غبطه»، حالتى است كه انسان از اينكه مثل ديگران داراى فلان نعمت نيست، ناراحت است؛ يعنى، از نداشتن خود و نه از بهره‏مندى ديگران. در نتيجه آرزو يا تلاش نمى‏كند كه نعمت از ديگرى سلب گردد؛ بلكه از نعمت ديگران خوشحال است و آرزو و دعا و تلاش مى‏كند كه خود نيز به آن خوبى برسد و معمولاً در نعمت‏هاى عبادى و معنوى، مثل حال خوش در نماز و سجده نسبت به ديگران حالت غبطه به انسان دست مى‏دهد. در هر صورت درمان حسد، دو ركن اساسى دارد : ركن اول آن شناخت حسد و ابعاد و نتايج آن در دنيا و آخرت است. ركن دوم عمل و اقدام است. يكم. بايد اين نكته را درك نمود كه حسد نه تنها زيانى براى شخص مورد حسد ندارد؛ بلكه چه بسا به نفع او است؛ زيرا حسادت ديگران نوعا موجب غيبت يا تهمت او شده و اين كار موجب از بين رفتن گناهان او و به دوش كشيده شدن آنان توسط حسود مى‏گردد. انسان خردمند هيچ گاه ضرر خود را نمى‏خواهد و چه ضررى از حسادت بالاتر. دوم. خداوند نظام جهان را بنابر حكمت بالغه خود، به گونه‏اى قرار داده است كه انسان‏ها از هر نظر، با يكديگر متفاوت باشند. از نظر استعداد، قيافه، مال، خانواده و... اين به جهت امتحان و ابتلايى است كه بايد برقرار باشد. اگر آدمى حقيقت اين مطلب را براى خود تصور نمايد و به عمق آن دست يابد، آن گاه بر موقعيت ديگران رشك نخواهد برد؛ چرا كه همه اين موهبت‏ها و تفاوت‏ها را به جهت جريان حركت زندگى و فلسفه‏اى كه در وراى آن است، مى‏داند. سوم. توجه به معاد و نعمت‏ها و درجات والايى كه پرهيزكاران در قيامت و آخرت دارند، آدمى را از چشم دوختن به متاع دنيا باز مى‏دارد. خداوند در قرآن خطاب به پيامبر(ص) مى‏فرمايد: A}«ولا تمدن عينيك...» {A؛ V}حجر(15)، آيه 88.{V «چشم از اين متاع ناقابل دنيوى كه به برخى داده‏ايم [براى امتحان ]بازگير و بر اينان اندوه مخور»، اگر آدمى به حقيقت معناى H}«رزق ربك خير و ابقى»{H را دريابد، ديگر چشم به امكانات و برخوردارى‏هاى اين و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر اين غصه، گزاف نخواهد گذاشت. به گفته حافظ : P}نقد عمرت ببر و غصه دنيا به گزاف‏{E}گر شب و روز در اين قصه مشكل باشى‏{P P}گرچه راهيست پر از بيم زما تا بر دوست‏{E}رفتن آسان بود ارواقف منزل باشى‏{P T}راه‏هاى رهايى از حسد{T از نظر عملى راه‏هايى هست؛ از جمله: 1. عمل بر ضد مقتضاى حسد در گفتار و كردار؛ مانند: تواضع، خيرخواهى، خدمت به ديگران، شاد گشتن از رسيدن خير به ديگران و ريشه كن كردن حسد از طريق نابود كردن خباثت نفسانى حسادت انگيز (مانند تكبر، رياست طلبى، دنيا خواهى و...). 2. دعا در حق محسود؛ يعنى، از صميم قلب از خداوند بخواهيد آن نعمت را براى آن شخص زيادتر بگرداند. 3. هرگاه متنعم بودن شخصى آزارتان داد، متذكر نعمت‏هايى شويد كه خداوند به شما داده است؛ چرا كه آن كريم هيچ فردى را محروم از همه خوبى‏ها نمى‏كند. 4. در چنين حالتى افرادى را به ياد آوريد كه مشكلات ظاهرى بيشترى نسبت به شما دارند. 5. سعى كنيد عقل خود را تقويت كنيد. در واقع اگر انسان از اين نيرو به خوبى استمداد جويد و آن را بر ديگر قواى خود حاكم ساخته و از آن پيروى كند؛ به تدريج تقويت خواهد شد و هراندازه به آن پشت نموده و بر خلاف رهنمودهاى آن عمل نمايد، به تضعيف آن پرداخته است. تقريبا همانند نيروگاه‏هاى اتمى - كه هر اندازه بيشتر مورد استفاده و بهره‏بردارى قرار گيرند - بارورى افزون‏ترى خواهند يافت. يكى ديگر راه‏هاى تقويت عقل و بسط معارف دين و پيروى دقيق از رهنمودهاى انبيا است؛ زيرا تعاليم آنان بازگشاينده گنجينه‏هاى خرد فراروى انسان‏ها است H}«ليثيروا لهم دفائن العقول»{H. علت اصلى «حسد» ناراحتى انسان از عدم موفقيت خود است كه چرا او پيشرفت نكرده و دوستش رشد خوبى كرده است. بدين جهت انسان مى‏خواهد رشد دوست خود را متوقف كند. اين حالت «حسد» ناميده مى‏شود. حال اگر انسان توجه داشته باشد كه شكست دوست او، هيچ كمكى به او نمى‏كند و هيچ سودى براى او ندارد؛ بلكه ممكن است براى او مشكلاتى به وجود آورد، راه درست را انتخاب مى‏كند. آن راه درست اين است كه به جاى تخريب ديگران، سعى كند خود را مانند آنان به موفقيت برساند كه در اين صورت اين حالت انسان «غبطه» نام دارد و نه تنها بد نيست؛ بلكه موجب رشد و ترقى انسان مى‏گردد. بنابراين مى‏توان با تبديل صفت حسد به حالت غبطه، راه رشد و ترقى را بر خود بازنمود و از آثار منفى اين صفت نيز در امان ماند.
کد سوال : 840
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مى‏توان خشم خود را فرو برد؟ راه‏هاى رسيدن به حلم و بردبارى چيست؟
پاسخ : براى تقويت حلم و بردبارى، بايد طبق برنامه‏اى جدى به تقويت اراده خود بكوشيد و همواره سعى كنيد برخود مسلط باشيد، در اين رابطه راه‏هاى مختلفى وجود دارد؛ ولى مهم آن است كه در راه درمان آن كاملا جدى باشيد و مطالب پيشنهادى را بدون كمترين كاستى به اجرا گذاريد: 1. كاملا به خود مطمئن باشيد كه مى‏توانيد روحيه خود را تغيير دهيد؛ ولى براى نتيجه گيرى عجول نباشيد؛ بلكه با خود فكر كنيد بايد حداقل يك‏سال بر روى رفتارهاى خود كار كنيد و اگر چنين نموديد، حتما پس از آن دگرگونى رفتارى خواهيد شد. 2. از حساسيت بيش از حد در هر زمينه بپرهيزيد. 3. همواره در هر مسأله‏اى، ابتدا از ديگران انتظار بدترين برخورد را داشته باشيد و خود را براى تحمل آن آماده كنيد. اين مساله باعث مى‏شود برخوردهاى بهتر از مورد انتظار در شما ايجاد خشنودى نمايد. در حالى كه اگر هميشه انتظار برخورد خوب داشته باشيد، چه بسا نتيجه عكس خواهيد گرفت. 4. با خود شرط كنيد كه هيچ گاه و در هيچ شرايطى برخورد تند نداشته باشيد و اگر ناگهان از شما برخورد تندى سر زد خود را جريمه كنيد؛ مثلا تصميم بگيريد - يا در صورت امكان نذر كنيد - كه اگر بر سر كسى فرياد زديد، فلان مبلغ را صدقه بدهيد، يا نماز شب بخوانيد و يا يك روز روزه بگيريد. كارآيى اين روش، بسيار بالا است و بسيارى از علماى بزرگ بدين سان تمرين عملى و خودسازى نموده‏اند. 5. از تفريحات سالم و تقويت كننده اراده؛ مانند كوهنوردى، شنا، دو و پياده‏روى و گردش در طبيعت و... نيز استفاده كنيد. 6. در تصميم‏گيرى‏ها، حتى‏الامكان با افراد عاقل و پخته مشورت نماييد و از اقدامات عجولانه و مطالعه نشده بپرهيزيد. 7. بيشتر با افراد خوش خلق و غير عصبى معاشرت كنيد. 8. از موقعيت‏هاى كه زمينه تندخويى در آن فراوان است، اجتناب كنيد و در موقعيت‏هايى حضور يابيد كه رفتار پرخاشگرانه در آنجا ديده نمى‏شود و از موقعيت‏هاى كه شما را به تندى نمودن دعوت مى‏كند، دور شويد. 9. قبل از هر عملى، در مورد پيامد آن تفكّر و انديشه كنيد و آن‏گاه اقدام نماييد و با تمرين اين راه‏كار و به كارگيرى آن در مورد تمام رفتارها، اندك اندك كنترل خويش را بر تمام رفتارها توسعه بخشيد. 10. به برخى رفتارها و حالاتى كه از افراد سر مى‏زند. و شما را به عصبانيت دعوت مى‏كند، توجه نكنيد؛ مثلاً اگر كسى با حرف ناروا شما را بر مى‏افروزد، از شنيدن و گوش سپردن به سخنان وى اجتناب كنيد و حتى گوش ندهيد يا محيط را ترك كنيد. ديگر به گفته‏هاى او دقت و توجه نكرده و آنها را در ذهن خود مرور نكنيد. نسبت به ديگر اعمال فيزيكى و رفتارهاى پرخاشگرانه و تحريك كننده نيز همين طور واكنش نشان دهيد و راه بى‏توجهى و تغافل را پيش گيريد. 11. سطح شناخت خود را با مطالعه و تفكر از زشتى، ناپسند بودن، غيرقابل جبران بودن اعمال پرخاشگرانه بالا ببريد؛ژ مثلاً روايات، آيات و داستان‏هايى را كه در مورد اين نوع رفتارها و آثار آنها نوشته شده، مطالعه كنيد و بعد در مورد آنها فكر كنيد. حتى در برخى موارد به آثار رفتار تندى كه خود مرتكب آن شده‏ايد، توجه نموده و آن عمل و زشتى آن را در ذهن خود مرور كنيد؛ به گونه‏اى كه به يك حالت خود هشدارى از درون دست يابيد و آثار فردى و اجتماعى و پيامدهاى حيثيتى آن عمل زشت را لحظه به لحظه در ذهن خود مرور نموده و قبح آن را براى خود بزرگ جلوه دهيد تا از درون از آن عمل متنفّر شويد. 12. به هنگام بروز عصبانيت و تندخويى سريع، حالات خود را تغيير دهيد؛ مثلاً اگر ايستاده‏ايد، بنشينيد و اگر نشسته‏ايد، دراز بكشيد و صورت خود را با آب سرد بشويد و يك ليوان آب خنك بياشاميد و خود را از موقعيت دور سازيد. 13. از خواندن قرآن به مقدار زياد و در نوبت‏هاى متعدد در طول 24 ساعت هرگز غفلت نورزيد؛ چه قرآن تأثير عظيم در رسيدن به حالت سكينه و آرامش درونى دارد. همين طور عبادت‏هاى خود، مانند نماز را در اول وقت و با حضور قلب كامل به جا آوريد كه تأثير بزرگى در رسيدن به اطمينان خاطر دارد و آدمى را از درون به سكوى آرامش مى‏سپارد. 14. بعد از استحمام و به هنگام خروج از حمام، دو پاى خود را تا قوزك با آب سرد بشوييد. 15. ديگر رفتارهاى عادى و روزمره خود را نيز با تسلط كامل بر رفتار و بدون شتابزدگى انجام دهيد و آنها را آرام آرام تعقيب كنيد تا نرم‏خويى و پرحوصلگى، بر تمام رفتارهاى شما حاكميت پيدا كند. 16. شرح موارد فوق را در جدولى بنويسيد و موارد انجام شده و يا تخلف از آن را يادداشت كنيد و همواره سعى كنيد موارد تخلف را كاهش داده و بيش از پيش خود را به انجام آنها مقيد سازيد و حتى قبل از بروز آن موقعيت‏ها و به صورت مستمر، راه‏كارهاى فوق را سرلوحه اعمال خود قرار دهيد. و از آن به بعد، بايد ميزان موارد پرخاشگرى شما كاهش يابد. آنها را نيز يادداشت كنيد و كم كم از ميزان آنها در طول روز، هفته و... بكاهيد و خود تنبيهى را به كار بگيريد. 17. مطالعه كتاب معراج السعاده، مقام سوم، بحث مربوط به غضب و حلم را توصيه مى‏كنم.
کد سوال : 841
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : تمركز حواس چگونه ايجاد مى‏شود؟
پاسخ : «عدم تمركز حواس»، موضوعى است كه بسيارى از جوانان از آن رنج مى‏برند و دلايل مختلف و متعددى دارد. همان طور كه خود مى‏دانيد، تمركز حواس در هر كارى از جمله مطالعه و درس خواندن - از ضروريات قطعى است. تمركز حواس، حالتى ذهنى و روانى است كه در آن حالت، تمام قواى حسى، روانى و فكرى انسان روى موضوع خاصى متمركز مى‏شود و تضمين كننده امر يادگيرى و انجام صحيح كارها و رهايى از خطرات احتمالى است. به هر حال در يك جمع‏بندى كلى، مى‏توان گفت: بيشتر افراد به دلايل عمده زير، با عدم تمركز فكر و حواس مواجه مى‏شوند: 1. كسانى كه خود را به انجام دادن كار يا مطالعه درسى مجبور مى‏كنند؛ در حالى كه تمايل درونى چندانى به آن ندارند. در اين صورت تمام قواى ذهنى و روانى‏شان به طور خودكار از آن موضوع پرت مى‏شود و دچار حواس‏پرتى مى‏گردند. چنين افرادى ممكن است مدت‏ها با بى‏علاقگى كارهايى انجام مى‏دهند يا به دنبال درس يا رشته تحصيلى خاصى، تلاش‏هايى كنند و به عبارت ديگر خود را مجبور به انجام دادن آن كار يا مطالعه مى‏بينند. 2. فشارهاى روانى نيز از عوامل عمده تشتت فكرى است. بيشتر افراد زمانى كه با مسأله‏اى مواجه مى‏شوند، اگر معتقد باشند زمان كافى براى حل آن ندارند و يا توانايى حل مسأله و كسب توفيق را در خود نبينند، دچار نگرانى و اضطراب مى‏شوند و در نتيجه اين نگرانى‏ها، ترس از شكست، افكار منفى عدم اعتماد به نفس و خيال‏بافى‏هاى منفى‏گرايانه، توان عمل و ابتكار و خلاقيت را از آنان سلب مى‏كند و به جاى اينكه روى موضوع خاص تمركز كنند، بر ترس و احتمال شكست خود تمركز مى‏كنند و يأس و نااميدى بر آنها چيره شده و موجب حواس‏پرتى مى‏شود. 3. گاهى برخى حوادث و اتفاقات، فضاى روانى فرد را دچار اختلال مى‏كند (نظير آنچه در زندگى شخصى، تحصيلى، خانوادگى، اجتماعى و اقتصادى و... رخ مى‏دهد)، امكان تمركز حواس را از بين مى‏برد. 4. گاهى عدم رعايت بهداشت مطالعه و اصول و قوانين آن و بهره نگرفتن از روش مناسب مطالعه، باعث خستگى جسمى و روانى شده و آمادگى روانى لازم براى مطالعه و درس خواندن از بين مى‏برد. در نتيجه احساس بى‏علاقگى و به دنبال آن عدم تمركز حواس بر او مستولى مى‏شود. 5. تكثر و تعدد فعاليت‏هاى فرد مخصوصا اگر در توان انسان نباشد، باعث عدم تمركز حواس مى‏شود. T}راه‏هاى مقابله با عوامل حواس‏پرتى:{T براى مقابله با هر يك از عوامل فوق كه هر كدام به گونه‏اى مانع تمركز حواس مى‏شود - بايد به راه‏كار خاص و مناسب با آن توجه نمود. در عين حال نكات زير مى‏تواند به عنوان راه‏كارهاى كلى، مؤثر واقع شود: 1. در ابتدا و قبل از هر چيز، براى تمام فعاليت‏هاى درسى و غيردرسى برنامه‏ريزى كنيد. اوقات شبانه‏روز را در يك جدول زمان‏بندى شده از هنگام بيدارى تا موقع خواب، يادداشت نموده و براى هر كارى، زمان خاصى و مناسب آن را معين نماييد، سعى كنيد طبق همان برنامه تنظيم شده به انجام دادن همان فعاليت مشخص (كلاس، مطالعه، استراحت، عبادت، ورزش و...) بپردازيد. حتى زمان معين و مشخصى را در طول روز، براى انديشيدن درباره موضوعات مختلف با تخيلات و افكار مزاحم، اختصاص دهيد. اين كار حداقل دو فايده مهم دارد: الف. نظم و انضباط در تمام فعاليت‏ها حتى در انديشه‏ها و افكارتان - راه پيدا مى‏كند كه خود بسيار ارزشمند است. ب. اگر افكار مزاحم در غير زمان معين، به سراغتان آمد و باعث حواس‏پرتى شما شد، مى‏توانيد به خود وعده بدهيد كه زمان انديشيدن در اين باره، فلان زمان خاص و معين است. تأكيد مى‏كنيم براى هر كار و فعاليتى وقت مشخص معين كنيد و در آن وقت به هيچ امرى غير از آن كار نپردازيد. 2. اصول و قوانين لازم براى يك مطالعه سودمند را بشناسيد و آن را به دقت رعايت فرماييد. ما نيز در اينجا به چند مورد اشاره مى‏كنيم: الف. با مد نظر قرار دادن هدف خويش از مطالعه و درس خواندن، احساس نياز به مطالعه را در خودتان شعله‏ور سازيد. ب. به هنگام مطالعه يا حضور در كلاس، از افكار نااميدكننده، كسل كننده و غيرمنطقى بپرهيزيد و همواره اميد، قدرت و توانايى را در ذهن خود حفظ كنيد. ج. هميشه براى مطالعه يا سر كلاس، كاغذ و قلمى داشته باشيد و نت‏بردارى كنيد يا خلاصه‏اى از مطالب را يادداشت كنيد تا در فضاى روانى درس و مطالعه قرار داشته باشيد، نه اينكه به دنبال افكار و ذهنيات خود باشيد. د. با پيش‏مطالعه وارد كلاس شويد و پرسش‏هايى كه درباره درس به ذهنتان مى‏رسد، بلافاصله از استاد بپرسيد و به خود اجازه ندهيد سؤال مطرح شده، ذهنتان را به خود مشغول دارد و به تدريج از فضاى روانى كلاس خارج شويد. با اين روش ساده، مى‏توانيد فرايند تدريجى و محتواى درسى كلاس را پى‏گيرى كنيد و خود را در فضاى درسى يا مطالعه قرار دهيد. ه. زمان و مكان مطالعه، بايد از نظر فيزيكى و روانى از شرايط مناسب برخوردار باشد و هرگونه عاملى را كه مى‏تواند باعث حواس‏پرتى شود (نظير سر و صداها، سرما و گرما، نور كم يا خيلى شديد و...) از محيط مطالعه خود حذف كنيد. 3. در صورتى كه تعدد كارها و فعاليت‏هاى غيردرسى، باعث عدم تمركز مى‏شود، آنها را به حداقل ممكن برسانيد و به خود بگوييد: در اين دوره و زمان، مهم‏ترين وظيفه و كار من مطالعه و درس‏خواندن و ارتقاى سطح علمى است و فعاليت‏هاى جانبى متعدد، مزاحم وظيفه اصلى من است. 4. اگر مشكلات شخصى، اجتماعى، خانوادگى و... باعث عدم تمركز حواستان مى‏شود؛ بدانيد كه: الف. زندگى فردى هيچ‏كس، خالى از مشكل نيست و ذهن هيچ فردى خالى محض نيست. از طرف ديگر با صرف فكر كردن و مشغوليت ذهنى درباره چنين مشكلاتى، هيچ دردى دوا نخواهد شد. پس به خود تلقين كنيد كه هنگام درس يا مطالعه، ذهن خود را از آن مسائل برهانيد. ب. به هنگام مزاحمت آن افكار، به خود قول بدهيد در اين باره خواهم انديشيد (و زمانى را براى اين كار در شبانه‏روز اختصاص دهيد). ج. در صورت امكان به اتفاق يكى از دوستان خود، مطالعه يا مباحثه كنيد. 5. در صورتى كه موضوع يا موضوعات خاص و محدودى، باعث حواس‏پرتى شما مى‏شود، به دنبال راه حل مناسب آن باشيد؛ چرا كه آن موضوع خاص، در حكم علت عدم تمركز حواس شما است. پس براى مقابله با آن بايد ابتدا علت و عامل اصلى را شناسايى كنيد و در پى حذف يا تقليل آن برآييد، ولى اگر موضوعات متعدد مختلف باعث حواس‏پرتى مى‏شود. به نكات چهارگانه بالا توجه نماييد.
کد سوال : 842
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مى‏توان روى ديگران - به خصوص جوانان - تأثيرگذار باشيم؟
پاسخ : تأثيرپذيرى يا تأثيرگذارى و حدود و كيفيت آن، بستگى به توانايى‏ها و قابليت‏هاى انسان در ابعاد مختلف دارد. مهم‏ترين امورى كه در اثرگذارى دخالت دارد، ويژگى‏هاى معنوى و روحى - از قبيل اراده استوار، اخلاق نيكو، حسن معاشرت - و آگاهى‏ها و توانش‏هاى علمى بالا است. اثرپذيرى مثبت نيز به ميزان انعطاف‏پذيرى و حقيقت‏طلبى شخص، ارتباط دارد. تأثيرپذيرى‏هاى منفى، برخاسته از ضعف آگاهى و اراده است. بنابراين هر اندازه در تقويت اراده خود و گسترش صفات حسنه و خلق و خوى پسنديده و افزون‏سازى آگاهى‏ها ودانش‏هاى خويش به ويژه در زمينه مسائل دينى، فرهنگى و اجتماعى - تلاش كنيد، به تدريج توان تاثيرگذارى بيشترى خواهيد داشت. با رعايت اصول و نكات زير، مى‏توانيد ميزان تأثيرگذارى خود را افزايش دهيد: T}1. صميميت و ابراز آن؛{T صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و محبت قلبى خود را به آنان اظهار داريد. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است: «هرگاه يكى از شما به برادر [دينى‏] خود علاقه‏مند شد، محبت خود را به او ابراز كند. اين كار افراد را بيشتر به هم پيوند مى‏دهد»V}«اذا احبّ احدكم اخاه فليعلمه فانّه اصلح لذات البين؛...»، (رى شهرى، محمد، دوستى در قرآن و حديث، ترجمه سيد حسن اسلامى، (قم: دارالحديث، چاپ اول، 1379)، ح 507، ص 162.{V. علاقه قلبى و ابراز آن مهم‏ترين گشاينده راه ارتباط مفيد و مؤثر است. T}2. برخورد با نشاط؛ {Tاولين فنّ مؤثر ارتباطى به منظور جلب نظر ديگران و تأثيرگذارى بر آنها، داشتن برخورد شاد و با نشاط است. لحظه اول ملاقات از اهميت زيادى برخوردار است به نحوى كه موفقيت يا شكست در ايجاد ارتباط مؤثر، به آن بستگى دارد. سلام و احوال پرسى كردن، تبسم بر لب داشتن، احترام به طرف مقابل و پذيرش وى راه نفوذ در قلب او است. در فرهنگ اسلامى نيز نسبت به امورى از قبيل سلام كردن، مصافحه، تبسم، احترام، ابراز محبت و علاقه قلبى به ديگران سفارش و اهتمام زيادى وجود دارد. T}3. آغاز مثبت؛ {Tيك يا چند نكته مثبت و ارزشمند را در طرف مقابل شناسايى و برجسته سازيد و با تحسين صادقانه به جهت وجود آن امر مثبت، ارتباط خود را با وى محكم سازيد و هيچ‏گاه رابطه خود را با نكته‏اى منفى آغاز نكنيد. T}4. عدم سرزنش مستقيم؛ {Tدر صورتى كه اشتباه و لغزشى در طرف مقابل مشاهده كرديد، به طور مستقيم از او گلايه نكنيد و وى را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش قرار ندهيد. وقتى تذكر اخلاقى با كنايه و اشاره گفته شود، زودتر اثر مى‏بخشد تا اينكه با صراحت از گناه يا اشتباه نام برده و انتقاد گردد. چه بسا برخورد مستقيم و بى‏پرده با گناه و لغزش در مراحل اوليه، سبب گستاخى و جرأت بيشتر وى شود و زشتى كار در نظر او رنگ باخته و به توجيه آن بپردازد و يا به شكل ديگرى مقاومت كند. بنابراين بايد مانند يك دوست دلسوز يا مشاورى دانا با او برخورد شود. اميرمؤمنان على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «موقعى كه جوان نورسى را به سبب گناهانش، نكوهش مى‏كنى، مراقب باش كه قسمتى از لغزش‏هايش را ناديده انگارى و از تمام جهات مورد اعتراض و توبيخش قرار ندهى، تا جوان به عكس العمل وارد نشود و نخواهد از راه عناد و لجاج، بر شما پيروز گردد»V}ابن ابى الحديد، عبدالحميد، شرح نهج‏البلاغه، تحقيق مجدد ابوالفضل ابراهيم، (داراحياء الكتب العربيه)، ج 20، ص 333.{V. T}5. خودگشايى؛ {Tقبل از انتقاد از ديگران، مى‏توانيد به برخى از اشتباهات، شكست‏ها و ناكامى‏هاى خود در زندگى و چگونگى اصلاح و بهبود آن اشاره كنيد. خودگشايى باعث نزديكى به او شده و فضاى صميميت را مى‏گشايد. در اينجا اطلاعاتى در زمينه‏هاى مختلف و برخى مشكلات و پيشينه خود ارائه مى‏دهيد. كه با زمينه مراوده شما با ديگران مرتبط است. خودگشايى، اضطراب را كاهش مى‏دهد؛ چون آنان اطمينان مى‏يابند كه در احساسات يا ترس‏ها، ترديدها، مشكلات، سختى‏ها و ناكامى‏هاى خود تنها نيستند. البته در استفاده از اين روش نبايد افراط كرد؛ زيرا موجب مى‏شود توجه ديگرى بيش از حد به شخص شما معطوف شود. از طرف ديگر اين مسئله نبايد موجب افشاى اسرار و رازهاى پنهان آدمى شود. T}6. شنونده خوب بودن؛ {Tبكوشيد شنونده خوبى باشيد و زمينه‏اى فراهم آوريد كه ديگران درباره خود، براى شما حرف بزنند. اگر كسى احساس كند شنونده خوبى براى سخنان خود يافته است، به راحتى مى‏تواند افكار و احساسات خود را به او منتقل كند و به ايجاد ارتباط با او اقدام نمايد. در اين مرحله شنونده مى‏تواند به تأثيرگذار خوبى تبديل شود. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم شنونده بسيار خوبى بود. همين خلق نيكوى آن حضرت، يكى از مهم‏ترين عوامل مقبوليت و محبوبيت او بين مردم بود و موجب شد كه آن حضرت بتواند تأثيرات عميقى بر مردم به جاى گذارد. T}7. ابراز احساسات؛ {Tيكى ديگر از عوامل مؤثر در برقرارى ارتباط مؤثر، تشخيص دقيق احساسات طرف مقابل و برجسته كردن آنها است. با بازگردانى احساسات به گوينده، به او القاء مى‏كنيم كه سخنانش را فهميده و براى او ارج و احترام قائليم. شنونده خوب، آن است كه با ابراز احساسات مثبت، به عنوان بازخورد، تأثيرگذارى خود را افزايش دهد. ابراز احساسات، نظير حركت سر به نشانه تأييد گفتار طرف مقابل، باز كردن چشم‏ها و كشيدگى صورت به موقع شگفت زدگى، تحسين زبانى واستفاده از بعضى تكيه كلام‏ها چون آفرين، چه جالب و... است. به عبارت ديگر به پيام‏هاى كلامى و غيركلامى مخاطبان، پاسخ و واكنشى صادقانه، عينى، دلسوزانه و همدلانه داشته باشيد تا آنان دريابند شما به آنچه آنها مى‏گويند، گوش فرا مى‏دهيد و صحبت‏هاى آنان را دنبال مى‏كنيد. T}8. ارج گذارى؛ {Tبه ديگران اعتبار بدهيد؛ شخصيتشان را ارج بنهيد و كارى كنيد كه احساس اهميت و شخصيت كنند. T}9. پذيرش مثبت بدون شرط{T؛ V}(Unconditional Positive Regard){V كارى كنيد كه طرف مقابل احساس كند او را به دليل ارزش ذاتى‏اش پذيرفته‏ايد و به او اهميت مى‏دهيد و به عنوان يك انسان مورد احترام صادقانه و خالصانه شما قرار گرفته است و بدون توجه به نكات ضعف و عيوبى كه دارد مورد پذيرش شما است. اين توجه و پذيرش مثبت، به طرف مقابل احساس ارزشمندى مى‏بخشد و تأثير پذيرى‏اش را نسبت به شما افزايش مى‏دهد. بنابراين بايد طرف مقابل را بدون قيد و شرط و صرفاً به خاطر ارزش ذاتى و ماهيت انسانى‏اش، پذيرفت و به او احترام صادقانه گذاشت. T}10. انگيزش؛ {Tنسبت به كار مثبتى كه مى‏خواهيد انجام دهيد، ميل شديدى در طرف مقابل ايجاد كنيد و فضاى روانى لازم براى انجام دادن آن فراهم را سازيد. كوچك‏ترين پيشرفت را در طرف مقابل، تحسين نموده و با تشويق او كارى كنيد كه احساس كند حركت به سمت مطلوب و جبران اشتباهات ساده است و به خوبى مى‏تواند مشكلات را حل و كاستى‏ها را جبران كند. T}11. رفتار مطلوب؛ {Tرفتارهاى خوبى را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد، با او در پيش گيريد. به عبارت ديگر آنچه را براى خود مى‏پسنديد، براى وى نيز بپسنديد و او را به سوى آن رهنمون شويد. T}12. تحميل گريزى؛ {Tنقطه نظرات و ديدگاه‏هاى خويش را بر ديگران تحميل نكنيد. مردم سخن چنين كسى را نمى‏پذيرند و با فردى كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند، دوستى نمى‏ورزند و به او اعتماد نمى‏كنند.V}در اين زمينه براى آگاهى بيشتر ر.ك. الف. كارنگى، ديل، آئين دوست‏يابى؛ ب. مدرسى، سيد هادى، دوستى و دوستان؛ پ. رى شهرى، محمد، دوستى در قرآن و حديث، ترجمه سيد حسن اسلامى، (قم: دارالحديث، چاپ اول، 1379).{V بنابراين به جاى اينكه به ديگران دستور دهيد، خواست خود را به شكل سؤال مطرح كنيد؛ زيرا معمولاً افراد دوست ندارند به آنان دستور داده شود. T}13. هديه دادن؛ {Tگاهى لازم است از اهرم «هديه دادن» استفاده شود. گفته شده است: H}«الانسان عبيد الاحسان»{H. تأثيرپذيرى ديگران در پرتو نيكى و احسان، چندين برابر است. بنابراين ديگران را براى كارى كه مى‏خواهيد انجام دهند، خشنود كنيد. در روايتى از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله آمده است: H}«تهادوا، فانّ الهدية تضعّف الحبّ و تذهب بغوائل الصدر»{H؛V}همو، دوستى در قرآن و حديث، ص 98، ح 278.{V؛ «به يكديگر هديه بدهيد، زيرا هديه دوستى را دو برابر مى‏كند و كينه‏هاى درون سينه‏ها را مى‏زدايد». در پرتو محبت به وجود آمده، مى‏توان به جلب اعتماد طرف مقابل پرداخت و تأثيرگذارى خود را افزايش داد. T}14. گفتار زيبا؛ {Tسخن نيكو را به نوعى سحر تشبيه كرده‏اند كه در جان و اعماق وجود افراد تأثيرگذار است. بنابراين در استفاده از كلمات و جملات براى ايجاد ارتباط و تأثيرگذارى، بايد به اندازه كافى دقت و بهترين كلام در كوتاه‏ترين و زيباترين جملات و الفاظ بيان شود. T}15. تبليغ عملى؛ {Tآنچه نقش اساسى‏ترى در مسئله تأثيرگذارى دارد، عملكرد و رفتارفرد تأثيرگذار است. امام صادق‏عليه السلام فرموده است: H}«كونوا دعاة الناس بغير السنتكم»{H؛V}كافى، باب الصدق و اداء الامانة، (تهران: دارالكتب الاسلامية، 1365)، ج 2، ص 105.{V؛ يعنى، «به وسيله‏اى غير از زبان خود، مردم را به كارهاى خير و صحيح دعوت كنيد». رفتار و منش شخصى و اعمال افراد، بيش از هر چيزى در ذهن ديگرى ماندگار است؛ به طورى كه گفته‏اند براى راهنمايى، ارشاد و تأثيرگذارى بر جوانان، كمتر حرف بزنيد و بيشتر عمل كنيد. T}16. جوان‏شناسى؛ {Tاز ويژگى‏هاى دوره جوانى شناخت كافى پيدا كرده و متناسب با روحيات و خصوصيات اين دوره، به ايجاد ارتباط و تأثيرگذارى اقدام كنيد. بنابراين گسترش آگاهى از سير رشد و تحول و ويژگى‏هاى مختلف زيستى، اجتماعى و روانى و نيز نيازهاى اين دوره، شرط اساسى كسب مهارت براى ايجاد ارتباط مؤثر با جوانان است. T}17. توجه به تفاوت‏ها؛ {Tنسبت به تفاوت‏هاى فردى موجود در بين افراد، هشيار بوده و هيچ گاه دو نفر را با همديگر مقايسه نكنيد. به جهت وجود نقطه مثبتى در ديگرى، فرد مورد نظر خود را به دليل نداشتن آن نقطه قوت و مثبت، مورد سرزنش و توبيخ قرار ندهيد. T}18. همگامى؛ {Tاستفاده از روش «همگام شدن»، يكى از ديرپاترين شيوه‏هاى ايجاد ارتباط مؤثر است. براى همگام شدن با جوان، بايد خود را در وضع و موقعيت او قرار داد. به عبارت ديگر سعى كنيد دنيا را از منظر او بنگريد. براى مثال يك جوان دوست دارد با روى آوردن به اجتماع، حس استقلال‏طلبى خود را ارضا نمايد. دنياى ذهنى او آكنده از مضمون‏هايى است كه ناشى از نيازهايش مى‏باشد. حال اگر بدون توجه به دنياى جوان و صرفاً با در نظر گرفتن برخى از نيازها و تكاليف، با آنها ارتباط برقرار كنيم، به احتمال قوى نتيجه مناسب و مثبتى نخواهيم گرفت. T}19. جلب همكارى؛ {Tاز طرف مقابل، به ويژه اگر جوان است، در ارتباط با كارهاى مربوط به خودشان اظهار نظر بخواهيد. به عبارت ديگر بكوشيد ذهن و انديشه مخاطب را در جهت مطلوب، فعال ساخته و كارى كنيد كه خود او با خردورزى كافى راه صحيح را بيابد. T}20. همدلى؛ {Tدر حالت‏هاى نگرانى، ناراحتى و اضطراب، همدلى كرده و به تدريج جوياى علت اضطرابشان شويد. «همدلى»{VEmpathy.V} عبارت است از توانايى درك تجربه‏هاى درونى ديگران و سهيم شدن در آنها. از اين طريق مى‏توان خود را به جاى يك فرد قرار داد و به دنياى درونى و تجربه‏هاى شخصى او راه پيدا كرد. بدين وسيله مى‏توان تجربه‏هاى هيجانى مختلف، نگرانى‏ها، اضطراب‏ها، غم‏ها و مشكلات ديگرى را درك كرد. طرف مقابل نيز احساس‏هاى خود را به طور كلامى بيان خواهد كرد و ارتباط بيشتر و بهتر ايجاد خواهد شد. در چنين وضعيتى است كه فرد مى‏تواند به بررسى هر چه بيشتر گفته‏هاى او بپردازد و به تدريج علت تجربه‏هاى تلخ و مشكلاتش را جويا شود و به حل آنها بپردازد. خداوند، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم را چنين توصيف مى‏كند: A}«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِمتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ {رَحِيمٌ»V}A {Aتوبه (9)، آيه 159).{V ؛ «رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنج‏هاى شما بر او سخت است و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است». عبارت «من انفسكم» اشاره به شدت ارتباط آن حضرت با مردم است؛ گويى پاره‏اى از جان مردم و از روح جامعه در شكل پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم ظاهر شده است و هرگونه ناراحتى و زيان و ضررى كه به مردم برسد، براى او سخت ناراحت كننده است. او نسبت به مردم بى‏تفاوت نيست و از رنج‏هاى آنان رنج مى‏برد. اين صفت باطنى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم بود كه توانست در دل و قلب مردم جاى گيرد و تأثيرگذارى‏اش را چندين برابر كند. T}21. انعطاف‏پذيرى؛ {Tدر عين جدى بودن و جدى رفتار كردن، بايد همواره انعطاف‏پذيرى مناسب را حفظ نمود. نبايد انتظار داشت تغيير و اصلاح در انديشه و رفتار طرف مقابل ناگهانى، بلافاصله و يك مرتبه انجام گيرد؛ زيرا اين مسئله نيازمند زمان و تدريج است. بنابراين بايد به طرف مقابل، زمان و فرصت كافى داد تا به تدريج و تحت تأثير سخن شما تغيير و تحول لازم را در خود ايجاد كند. خداوند متعال نيز پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم را به خاطر داشتن چنين ويژگى مى‏ستايد و آن را يكى از علل موفقيت آن حضرت معرفى مى‏كند: A}«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»{A؛V} آل عمران (3)، آيه 159.{V ؛ «به واسطه رحمت خدا با مردم، خوش خوى و مهربان شدى و اگر تندخوى سخت دل بودى، مردم از گرد تو پراكنده مى‏شدند...». بنابراين اگر كسى بخواهد پيامبرگونه تأثيرگذارى مثبت داشته باشد، بايد از انعطاف و بردبارى كافى در برابر ناآگاهى‏ها، نقص‏ها و ضعف‏هاى ديگران برخوردار باشد.
کد سوال : 843
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مى‏توان علاقه زن و شوهر را ايجاد كرد يا افزايش داد؟
پاسخ : پديدار شدن مهر و محبت افزون‏تر، معلول يك سرى عوامل است كه بعضى از آنها در دست همسر و برخى در اختيار زوج است. آنچه كه در اختيار زن است، احترام و اهميت دادن به شوهر، مهيا كردن محيط خانه براى او، همراهى با او در امور مختلف، پرهيز از بحث و مجادله‏هاى بى‏نتيجه، توجه به خواسته‏هاى جنسى شوهر و آماده ساختن خود براى او، صداقت و امانت و فداكارى و گذشت، از جمله امورى است كه مراعات آن از جانب زن، مى‏تواند در جلب محبت شوهر مؤثر باشد. اسلام به منظور ايجاد علاقه و محبت بيشتر ميان دو همسر، به همتايى و كفو بودن آنها سفارش كرده است. در واقع مى‏توان گفت: مرد و زن اگر از نظر شرايط اعتقادى و اقتصادى، نزديك به هم باشند و براساس صداقت و حسن اعتماد به همديگر، زندگى خود را آغاز كنند و در طول زندگى روزمره به آن توجه كافى داشته باشند و آن را رعايت نمايند؛ خداوند علاقه، محبت و الفت را بين اين دو همسر قرار خواهد داد. پس از انعقاد پيمان ازدواج نيز براى استحكام خانواده و استمرار آن الفت و علاقه، بايد هر يك از مرد و زن به روابط ميان خود توجه كافى مبذول كنند. همان طور كه امام صادق(ع) توصيه‏هاى زير را به هر يك از زن و شوهر ارائه فرموده‏اند V}تحف العقول، ص 323.{V مرد در پيوند ميان خود و همسرش از سه چيز بى نياز نيست: 1. همدلى با زن تا از اين راه محبت و دلبستگى زن را به خود جلب كند. 2. حسن خلق و متوجه كردن دل زن به سوى خويش با قيافه اى كه در چشم زن خوشايند باشد. 3. توسعه دادن در معيشت همسر. زن هم در ارتباط ميان خود و همسر همدلش از سه خصلت بى‏نياز نيست: 1. خويشتندارى از هر آلودگى تا دل شوهر در اعتماد به وى در هر خوش و ناخوش مطمئن باشد. 2. مراقب حال شوهر بودن تا اگر لغزشى از او سر زد شوهر با او مهربان باشد. 3. اظهار عشق به شوهر با دلربايى و زيبا ساختن خويش در چشم وى. با استفاده از روايت فوق و دستورات ديگرى كه از بزرگان به ما رسيده است مى‏توان به خوبى و به آسانى علاقه و محبت را افزايش داد. در اين رابطه چهل نكته مفيد و سازنده بيان مى‏گردد تا با عمل به آنها بتوانيد در دوستى و ارتباط صميمانه با همسرتان موفق باشيد. T}راه كارهاى ايجاد محبت‏{T 1. با مطالعه كتاب‏هاى مربوط به انتخاب همسر، آيين همسردارى، چگونگى ايجاد ارتباط با ديگران و نيز شركت در جلسه‏هاى آموزش خانواده، دانش و مهارت خود را در اين زمينه افزايش دهيد. 2. با همدلى، هم‏فكرى، همكارى و مشورت با يكديگر درباره مسائل مختلف، ميان اعضاى خانواده روابط سالم پديد آوريد. 3. هر يك از زوجين ديگرى را نزديك‏ترين و محرم‏ترين فرد بداند و او را نيمه تن، حامى و پشتيبان خود تلقى كند. 4. با يادگيرى مهارت‏هاى ارتباطى نظير به حرف‏هاى يكديگر گوش كردن، احترام به نظرها و عقايد يكديگر و تشريك مساعى و مشورت كردن - روابط خود را بهبود بخشيد. 5. بكوشيد، باايجاد كانونى گرم و صميمى، تمام اعضاى خانواده - به ويژه زن و شوهر - مسؤوليت رسيدن به تفاهم را پذيرا شوند. P}تا كه از جانب معشوق نباشد كششى‏{E}كوشش عاشق بيچاره به جايى نرسد{P 6. هنگام اختلاف نظر يا سوء تفاهم، به جاى سرزنش كردن يكديگر يا تفسير نادرست، به شناسايى مسأله و يافتن راه حل آن بپردازيد و در صورت لزوم كمك و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب كنيد. 7. براى رسيدن به امنيت روانى وعاطفى در روابط زناشويى، داشتن صداقت، پذيرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهيد. 8. در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستين فرصت ممكن به حل و فصل آن بپردازيد تا به فرآيندى مخرب و پيشرونده تبديل نشود. 9. به هر طريق ممكن رفتارهاى مطلوب همسرتان را مورد توجه و تأييد قرار دهيد؛ به گونه‏اى كه همسرتان بفهمد برايش ارزش قائل هستيد. 10. تشويق و تأييد و بيان نكات مثبت، به طور آشكار يا در جمع باشد و تذكر نكات منفى و انتقاد، به طور محرمانه و در تنهايى صورت گيرد. 11. براى خصوصيات و نيازمندى‏هاى يكديگر، ارزش قائل شويد و در روابط كلامى، عاطفى، اقدام‏ها و تصميم‏گيرى‏ها به افكار و خواسته‏هاى همسرتان توجه كنيد. 12. اگر رفتار خاصى براى شما مبهم است، ساده‏ترين راه اين است كه از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسيد و با روش مسالمت‏آميز، صميمانه و خوش بينانه موضوع را روشن كنيد. 13. خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهيد. خشونت را با سكوت پاسخ گوييد و در موقعيتى مناسب؛ درباره مسأله مورد نظر به بحث و گفت‏وگو بپردازيد. 14. بكوشيد در سراسر زندگى - به خصوص در روابط بين خود و همسرتان - به جاى هر گونه پيش‏داورى يا مشاهده اشكالات و ضعف‏ها، نقاط مثبت و قوت را ببينيد؛ به عبارت ديگر، به جاى توجه به نيمه خالى ليوان، به نيمه پر آن توجه كنيد. 15. سعى كنيد در برنامه ريزى براى فعاليت‏هاى اجتماعى، اوقات فراغت، ديد و بازديدهاى خانوادگى و نظاير آن، با يكديگر مشورت كنيد و از يك جانبه‏نگرى بپرهيزيد. 16. در هر فرصتى كه پيش مى‏آيد، با همسر و اعضاى خانواده‏تان ارتباط كلامى و عاطفى برقرار كنيد. شايان ذكر است زنان از صحبت كردن با همسرشان بيش‏تر لذت مى‏برند. بنابراين، مردان بايد فعالانه به سخنان همسران‏شان گوش كنند و واكنش مناسب نشان دهند. 17. اگر هر يك از زوجين در شرايط خاصى، نمى‏تواند به سخنان همسرش گوش كند، بايد صادقانه و صميمانه اين موضوع را به وى انتقال دهد و تقاضا كند صحبت كردن درباره آن موضوع را به فرصتى ديگر واگذارد. 18. هر از چند گاهى زوجين در فضايى محرمانه، محبت‏آميز و صميمانه به ارزيابى رفتار و روابط يكديگر بپردازند و از يكديگر بپرسند، چه بايد كرد تا روابطمان بهتر و بانشاط‏تر شود؟ 19. هميشه، در رويارويى با مسائل و مشكلات خانوادگى، خود را در وضعيت طرف مقابل قرار دهيد و با قبول مسؤوليت خود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روى آوريد. 20. در روز يا در هفته زمان مشخصى را براى گفت و گو درباره مسائل و مشكلات و به اصطلاح درد دل كردن با همسرتان اختصاص دهيد. 21. از داشتن نگرش‏هاى آرمان گرايانه و شاعرانه در مسأله ازدواج و روابط زناشويى و نيز انتظارات غير واقع بينانه اجتناب كنيد. 22. ارتباط زوجين بايد از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست وغير واقع بينانه به دور باشد. اگر موضوع و مسأله‏اى ذهن يكى از زوجين را به خود مشغول كرده است، بايد آن را به صراحت و صادقانه مطرح كند و درستى و نادرستى اش را با همسرش مورد بررسى قرار دهد. 23. هر يك بايد زمينه‏هاى بروز سوء تفاهم‏ها و سوء ظن‏ها را از بين ببرد و از رفتارهايى كه موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن مى‏شود، خوددارى كند. 24. هر يك از زوجين بايد بكوشد با روان‏شناسى همسرش آشنا شود، تا بداند او به چه امورى بها مى‏دهد و نظام ارزشى‏اش چگونه است. براى مثال معمولاً زن به وابسته بودن، كسب امنيت عاطفى و مورد حمايت واقع شدن اهميت مى‏دهد و مرد مى‏خواهد مستقل و خود مختار باشد و آزادى عمل را داراى ارزش مى‏داند. 25. زن و شوهر از مسخره كردن يكديگر و گفتن سخنان طعنه‏آميز و دو پهلو جداً پرهيز كنند. 26. از رفتارهايى نظير متلك، تحقير، سرزنش و به رخ كشيدن يكديگر كه موجب افزايش مقاومت‏هاى روانى در طرف مقابل است، جداً بايد پرهيز شود. 27. در سراسر زندگى - از جمله در زندگى خانوادگى - بكوشيد به نقاط مثبت، موهبت و نعمت‏هايى كه در اختيار داريد بينديشيد نه به امورى كه در اختيار نداريد. 28. از خطاهاى يكديگر سريعاً بگذريد و خطاهاى همديگر را تحمل كنيد. 29. بايادآورى برخى ايام - مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظاير آن - و دادن هديه‏هايى هر چند كوچك (مثل يك شاخه گل) به طور نمادين عشق و علاقه خود را به همسرتان اعلام كنيد. 30. خود را در برابر همسرتان آراسته و پاكيزه و جالب توجه نگه داريد و از پريشانى و وضع نامرتب بپرهيزيد. 31. در انتخاب دوست و برقرارى روابط دوستانه و معاشرت‏هاى خانوادگى با زوج‏هاى ديگر، دقت كنيد و اين امور را با توافق يكديگر انجام دهيد. 32. از هر گونه رفتارى كه به مرد سالارى يا زن سالارى مى‏انجامد، بپرهيزيد. 33. خطاى يكديگر را در حضور ديگران، فرزاندن، آشنايان، والدين يكديگر و... بازگو نكنيد. 34. هرگز همسرتان را با زن يا مرد ديگر مقايسه نكنيد. 35. از رفتارهاى مطلوب همسرتان تشكر كرده، او را تشويق كنيد و انگيزه تكرار آن رفتار را بيشتر سازيد. 36. از تصميم‏هاى نادرست و غير منطقى و كلى‏گويى‏هاى منفى و شكل‏گيرى افكار منفى، درباره همسرتان شديداً بپرهيزيد. 37. حتى‏المقدور به قول‏هايى كه به همسرتان داده‏ايد، عمل كنيد تا به سلب اعتماد و احساس فريب خوردگى نينجامد. 38. از نسبت دادن القاب و زدن برچسب‏هاى ناگوار و نامطلوب - مانند بدقول، زرنگ، شلخته، كله‏شق، يك دنده، لجباز و خودخواه - به يكديگر پرهيز كنيد. 39. در مواردى كه غمگينى و افسردگى و يا عصبانيت زن يا شوهر، شدت مى‏يابد و احتمال اختلال در كار سيستم عصبى يا غدد درون‏ريز - به ويژه غده تيروئيد - وجود دارد، در نخستين فرصت به پزشك متخصص مراجعه كنيد تا از عادى بودن ترشح غدد - از جمله غده تيروئيد - مطمئن شويد. 40. براى داشتن يك زندگى با نشاط و موفق خوب بينديشيد، وقت بگذاريد، احساس مسؤوليت كنيد، موانع ارتباط سالم را از ميان برداريد و به عوامل ايجاد كننده روابط سالم توجه كنيد.
کد سوال : 844
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : آيا دختر و پسر مى‏توانند در محيط دانشگاه در مورد ازدواج با همديگر، صحبت كنند؟
پاسخ : اگر منظور از صحبت در مورد ازدواج آن است كه در صدد شناخت همديگر هستيد تا بعد از آن، در مورد ازدواج و يا عدم آن تصميم بگيريد، در اين صورت قبل از صحبت رو در روى و مستقيم، بايد در صدد كسب آگاهى‏هاى ديگر برآييد و در مرحله پايانى و تكميلى اطلاعات به گفت وگوى مستقيم اقدام كنيد. البته با حضور و قضاوت ديگران؛ چون هدف شناخت است، نه ارتباط احساسى و عاطفى. بى ترديد اگر قبل از آگاهى از اصالت خانوادگى، ميزان اعتقاد فردى و خانوادگى شناخت خصايص جسمى و روانى (سابقه‏هاى بيمارى خانوادگى و...)، به سراغ شناخت خصايص شخصيتى و فردى فرد مورد نظر برويد، در محيطى كه محبت و احساس الفت موج مى‏زند به گفت وگو بپردازيد - چه بخواهيد چه نخواهيد - به ازدواج منتهى مى‏شويد؛ چرا كه ريسمان مودت و عشق را نمى‏توان بعد از اين ارتباط و گفت وگو گسست؛ اما عشقى كور و بيگانه با تعقل و تفكر كه ثمره اى جز سردرگمى ندارد. گفت وگوى شناختى، صحبتى است كه به منظور شناخت دختر و پسر از يكديگر صورت مى‏گيرد تا بر اساس شناخت و آگاهى به دست آمده، در مورد بنا كردن يا بنانكردن زندگى مشترك تصميم گرفته شود. اين گفت وگو با رعايت شرايط زير مى‏تواند به هدف خود دست يابد؛ وگرنه در صورت تخلف نه تنها هدف خود را تامين نمى كند؛ بلكه رهزن دختر و پسر نيز خواهد شد: T}شرايط گفت و گوى شناختى‏{T 1. در اين گفت وگو جز پيام شناختى، پيام ديگرى مبادله نمى‏شود (همانند پيام‏هاى احساسى و عاطفى) 2. محور گفت وگوها با طرح سؤالات از پيش تدارك شده تعيين‏گردد. 3. گفت وگوها از محورهاى تعيين شده تخطى نمى‏كنند. 4. موضوع گفت وگو به صورت كلى قبل از جلسه به اطلاع طرف مقابل رسانده مى‏شود. 5. مدت گفت وگوها كوتاه است. 6. برخى گفته‏ها يادداشت شده و محور تفكر بعدى و تصميم گيرى قرار مى‏گيرد. 7. در اين گفت وگو حضور فرد ثالث - كه نقش ناظر بر محتوا را داشته و نكات مبهم و مجهول را گوشزد مى‏كند - ضرورى است (يك نفر از طرف دختر و يك نفر از طرف پسر). 8. دقت شود كه محور سخن شناخت يكديگر است؛ آن هم شناخت از ميزان سواد و سطح اطلاعات يكديگر، اطلاع از نو ع نگرش همديگر، شناخت از ميزان پايبندى به ارزش‏هاى پذيرفته شده و نوع ارزش ها مورد قبول يكديگر... پس بايد بعد از جلسه به اين سخنان پاسخ داده شود. 9. از تعريف و تمجيد مكرر يكديگر - كه روحيه پرسشگر و دقت نظر را از بين مى‏برد - اجتناب شود. 10. از پاسخ‏هاى كلى و شناخت‏هاى اجمالى و ابهام آلود پرهيز گردد.