کد سوال : 40454
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا مىتوانيم با رهبر انقلاب بوسيله نامه ارتباط برقرار كنيم؟
پاسخ : مستقيما مىتوانيد با دفتر معظم له مكاتبه نموده و پاسخ مقتضى دريافت داريد.
کد سوال : 40455
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا زيارت عاشورا سنديت دارد؟
پاسخ : بله زيارت عاشورا سند دارد زيرا محمد بن اسماعيل بزيع از صالح بن عقبه از پدرش اين زيارت را از امام باقر(ع) نقل كرده و در كتب معتبره موجود مىباشد. سلسله سند نيز معتبر است. در كتاب «كاملالزيارات» ابن قراويه زيارت عاشورا با سندهاى مختلفى ذكر شده است.
کد سوال : 40456
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چرا نام مبارك حضرت على(ع) و ائمه اطهار(ع) در قرآن نيامده است؟
پاسخ : شيوه قرآن مجيد در رابطه با ائمه هدى(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) و خانواده آن حضرت اين است كه به معرفى «شخصيت» ممتاز و برجستگىهاى آنان بپردازد نه به معرفى «شخص». اين شيوه حكمتهاى متعددى دارد كه برخى از آنها به اختصار بيان خواهد شد. در اينجا دو زمينه براى گفت و گو وجود دارد: موارد و چگونگى معرفى شخصيت اهلبيت(ع) و حكمت و سراين روشن. الف) موارد و چگونگى معرفى شخصيت اهلبيت(ع) در قرآن: قرآن مجيد در موارد متعددى پرده از امتيازات و ويژگيهاى رفتارى ائمه هدى(ع) بويژه اميرالمومنين(ع) برداشته است ازجمله: 1- «وَ يُطْعِمُونَ اَلطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً»، (الانسان، آيه 9) مفسرين بزرگ شيعه وسنى آوردهاند كه اين آيه در شان اميرالمومنين(ع) و خانواده ايشان است و مساله روزهدارى حضرت على(ع) و.... و دادن افطار خود به مسكين يتيم و اسير در سه شب متوالى را به طور متواتر نقل كردهاند. 2- «إِنَّما يُرِيدُ اَللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»، (احزاب، آيه 33) در خصوص اين آيه مقالات و كتب متعددى نگاشته شده و در اينكه شامل حضرت على(ع) و فاطمه(س) و حسين(ع) است نزد شيعه و سنى هيچ اختلافى نيست تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پيامبر(ص) كه با ادله متعددى علماى شيعه شمول آن نسبت به همسران پيامبر(ص) را رد كردهاند. 3- «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»، (مائده، آيه 55) شان نزول اين آيه نيز در تمام تفاسير معتبر شيعه و سنى اختصاصا در رابطه با حضرت على(ع) مىباشد. البته آيات بسيار ديگرى نيز وجود دارد كه در اينجا به همين سه مورد اكتفا مىكنيم. در آيه اول اوج ايثار در شدت نياز و در آيه دوم طهارت مطلق از هر كژى و كاستى و عيب و گناه و در آيه سوم تلفيق دو عبادت بزرگ با يكديگر همراه با اوج اخلاص و خدادوستى نمايان گرديده است. البته در آيه سوم نكته ديگرى وجود دارد كه در قسمت بعد به آن اشاره خواهيم كرد. ب) حكمت روش قرآن در معرفى اهل بيت(ع): شيوه ذكر شده حكمتهاى متعددى دارد از جمله: (1) انگشت گذاردن روى اشخاص به طور اساسى چندان نقشى در روشنگرى ندارد بلكه نهايتا به نوعى تبعيت و پيروى كه كوركورانه مىكشاند و البته اين مانع آن نيست كه در مورد لزوم افراد نيز معرفى شوند ولى اساسا معرفى شخصيت معرفى الگوهاست و در نتيجه جامعه را به جاى گرايشات متعصب آميز جاهلانه به سمت تعقل و ژرف انديشى و توجه به ملاكها و فضايل و امتيازات واقعى سوق مىدهد. (2) معرفى شخصيت زمينه ساز پذيرش معقول است در حالى كه معرفى شخص در مواردى موجب دافعه مىشود. اين روش بويژه در شرايطى كه شخص از جهاتى تحت تبليغات سو قرار گرفته باشد يا جامعه به هر دليلى آمادگى پذيرش وى را نداشته باشد بهترين روش است. و اين مساله دقيقا در مورد اميرالمومنين(ع) و اهلبيت(ع) وجود داشته است. براى شناخت درست اين مساله لازم است ابتدا شرايط و ويژگيهاى جامعه اسلامى زمان نزول قرآن را در نظرگيريم تادر پرتو جامعه شناسى آن زمان و روانشناسى اجتماعى خاص آن جامعه بتوانيم به درك صحيحى از مساله نايل آييم. واقعيت آن است به استثناى اندكى از مومنان برجسته اكثريت جامعه صدر اسلام نسبت به اهل بيت(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) پذيرش نداشتند و پيامبر(ص) نيز در مقاطع مختلف با دشواريهاى زيادى آن حضرت را مطرح مىساختند و در هر مورد با نوعى واكنش منفى و مقاومت روبرو مىشدند دلايل اين امر متعدد است از جمله: الف) بسيارى از آنان كسانى بودند كه تا چند صباحى قبل در صف معارضين اسلام قرار داشتند و روياروى خود شمشير على (عليهالسلام) را ديده واز همان جا كينه وى رابه دل گرفته بودند چنانكه حضرت فاطمه زهرا(س) نيز يكى از علل رويگردانى مردم از آن حضرت را همين نكته (نكير سيفه) بيان فرمودند. ب) تفكرات و سنن غلط جاهلى هنوز براندشه مردم حاكم بود و امورى مانند سن و ... را در امور سياسى دخيل مىدانستند و لذا به خاطر جوان بودن حضرت على(ع) وى را چندان شايسته براى رهبرى جامعه نمىدانستند. ج) اين تفكر خطرناك در سطح جامعه رايج بود و توسط كسانى تبليغ مىشد كه پيامبر(ص) درصدد آن است كه خويشان خود را براى هميشه بر مسند قدرت و حكومت بنشاند و در اين راستا خدمات ارزنده پيامبر را نيز نوعى بازى سياسى تفسير مىكردند كه براى چنگ اندازى به حكومت براى خود و اهل بيتش انجام داده است. اين مساله چنان بالا گرفته بود كه روز غدير پس از معرفى اميرالمومنين (عليه السلام) يكى از حاضران صدا زد « خدايا! ما را گفت كه از سوى خدا آمده و كتاب الهى آوردهام و ما پذيرفتيم و اكنون مىخواهد داماد و پسرعمش را بر ما حاكم و مستولى سازد اگر او راست مىگويد سنگى از آسمان ببار و مرا بكش!! » اكنون اين سوال پديد مىآيد كه آيا در چنين وضعيتى تا چه اندازه صلاح بوده است نام آن حضرت و يا ائمه(ع) بعد از ايشان در قرآن به صراحت ذكر شود؟ ممكن است كسى با خود بينديشد كه اگر چنين شده بود ريشه اختلافات از بن كنده مىشد و امت اسلامى يكپارچه و همآوا مىشدند و راه هدايت را پيشه مىساختند زيرا قرآن مورد قبول همه است و برآن اختلافى نيست. اما آيا واقعيت چنين است؟ خير. زيرا اين خطر به طور جدى وجود داشت كه بر سر مساله اميرالمومنين(ع) حتى اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن مىآمد اين مشكله وجود داشت كه طيف عظيمى كه در جامعه پايگاه تبليغاتى وسيعى داشتند و درصدر اطرافيان پيامبر نيز بودند اساسا رسالت آن حضرت و قرآن و... را يكسره نفى و انكار كنند و خطر جدى براى اساس اسلام و قرآن بيافرينند. شايد اين مساله ابتدا اغراق آميز جلوه نمايد در حالى كه رخدادهاى مهم تاريخى به خوبى از اين نكته پرده برگرفتهاند. در اينجا به ذكر دو نمونه كه در منابع تاريخى مهم اهل تسنن به تكرار آمده و از مسلمات تاريخى است اكتفا مىشود: * همه مورخان برجسته آوردهاند كه چون پيامبر لحظات آخر عمر خويش را مىگذراندند درخواست قلم و لوحى نمودند تا سندى براى امت به يادگار نهند كه هيچگاه به انحراف و ضلالت گرفتار نگردند اين درخواست براى اطرافيان كاملا روشن بود و هدف از آن باتوجه به موضعگيريهاى پيشين پيامبر واضح بود. در اين هنگام عمر صدا زد « ان الرجل ليهجو؛ همانا اين مرد بر اثر شدت تب هذيان مىگويد»!! شگفتا پيامبرى كه خداوند در وصفش فرموده است «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ اَلْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى ... » در خانهاش و نزد عزيزترين و بهترين حاميانش اين چنين جسارت آميز مورد طعن قرار گيرد و كار به جايى مىرسد كه آن حضرت از تصميم خود منصرف مىشود! زيرا جدا خوف آن وجود دارد كه پايدارى برآن موجب انكار رسالت شود و مسلما كسانى كه چنين درخانه پيامبر خدا باوى برخورد مىكنند خود را مستظهر به پشتيبانى وسيع اجتماعى مىبينند و گرنه هرگز جرات چنين جسارتى به خود نمىدادند. از همين جا روشن مىشود كه سر شيوه قرآن چيست. يعنى قرآن هم براى اهل فهم و درك و تعقل حرف خود را زده است و هم كارى كرده كرده كه فاقدان چنان خصوصيتى يكسره از اصل دين جدا نشوند و انگيزههاى سياسى خاصى باعث نشود كه به طور كلى مردم را از اصل دين و ديانت جدا سازند. جالب آن است كه علاوه بر آياتى كه به گونههاى مختلف مساله ولايت اميرالمومنين (عليهالسلام) را مطرح ساختهاند سومين آيهاى كه در آغاز اين نگاشته آوردهايم بسيار روشن اين پيام را داده و همراه با بيان امتيازات خاص آن حضرت مساله ولايت و رهبرى امت گوشزد ساخته است. در اينجا يك سوال باقى مىماند و آن اينكه خداوند فرموده است: « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ » بنابراين باتوجه به اين آيه از آن خطرات چه باك؟ پاسخ آن است كه حافظ بودن خداوند براى قرآن از راه اسباب و علل خاص آن است و يكى از آنها بكارگيرى همين شيوه است كه انگيزه كنارزدن قرآن را بخاطر يكسرى اهداف خاص از بين مىبرد. * * نمونه تاريخى ديگرى كه به روشنى از انگيزه وتفكرات ذكر شده پرده مىبردارد برخورد يزيد با سر مقدس حضرت اباعبدالله (عليهالسلام) است كه چون آن را در برابر خود ديد اين شعر را سرود: «لعبت هاشم بالملك فلاخبر جا و لاوحى نزل؛ بنىهاشم در پى حكومت كردن و بازيگريهاى سياسى بودند و نه وحيى از آسمان نازل شده بود و نه پيامبرى برانگيخته شده بود»!! براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: 1- فروغ ابديتجعفر سبحانى 2- رهبرى امام على(ع) از ديدگاه قرآن و پيامبر(ص)ترجمه سيد محمود سياهپوش 3- نقش عايشه در تاريخ اسلامعلامه سيد مرتضى عسكرى 4- بررسى مسائل كلى امامتابراهيم امينى 5- خاطرات مدرسهسيد جواد مهرى 6- معالم المدرستينعلامه سيد مرتضى عسكرى 7- اجتهاد در مقابل نصعلامه سيد شرفالدين
کد سوال : 40457
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : علت استحباب خواندن نماز شب در نزديك طلوع فجر چيست؟
پاسخ : دليل ثواب خواندن نماز شب در نزديك طلوع فجر روايتى است كه در اين باره آمده است. نماز شب يازده ركعت دارد؛ ولى كسى كه نزديك اذان صبح بيدار شده و براى خواندن يازده ركعت وقت ندارد، مىتواند تنها به سه ركعت آخر (يعنى نماز شفع و نماز وتر) اكتفا كند و بقيه را بعد از نماز صبح به جا آورد.
کد سوال : 40458
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : با دخترى كه رعايت تقوى نمىكرد روابطى داشتم و سپس از كار خود پشيمانشده و توبه كردهام براى اينكه دوباره دردام او نيفتم چه راههاى را پيشنهاد مىكنيد؟
پاسخ : از اين كه در عنفوان شباب و طغيان غرايز توانستهايد خود را كنترل كرده و دامن به گناهان بزرگتر آلوده نسازيد خوشوقتيم. مىبينيد كه اصحاب دنيا به ويژه رهروان سبك اروپايى، چگونه زندگى مىكنند و چگونه جز ارضاى خواستههاى متتوع خود و به دام كشيدن جوانان پاك، هدف ديگرى ندارند و هر روز آغوشى را براى هوسرانى خود برمىگزينند. برادر عزيز! اكنون خود دانستهايد كه چگونه شيطان آدمى را به تباهى مىكشد و تمامى اعصاب و روان انسان را متلاشى مىسازد. پس به هوش باش و از اين پس تدابيرى بينديش كه تو را از سقوط به چنان مهلكههايى محافظت نمايد. در اين زمينه توصيههاى زير را براى شما داريم: 1) هرچه سريعتر براى عقد با فرد مورد علاقه خود اقدام كن؛ اگر چه تا زمان مناسب، تشكيل خانواده را به تأخير بيندازيد. 2) رفت و آمد خود را با خانواده مذكور قطع كن و سعى كن هيچ جا با آن فرد روبه رو نشوى. 3) ارتباط خود را با خداوند محكمتر كن و با نماز و شركت در مجالس دعا و وعظ ، توان خويش را براى مقابله با گناه بالا ببر. 4) سوره يوسف را به دقت بخوان و در معانى و مفاهيم آن تدبّر كن. 5) اين حقيقت قرآنى را هميشه مد نظر قرار بده كه: مَنْ يَتَّقِ اَللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ؛ كسى كه از خداوند پروا كند خداوند راه خروج از مشكلات را براى او قرار مىدهد و از آن سو كه گمان نمىكند به او روزى مىرساند». مطمئن باش كه با رعايت تقوا، خداوند لذتى بسيار لطيفتر و پاكتر و بادوامتر از آنچه كه با ترك گناه از آن چشم مىپوشى، به تو ارزانى خواهد نمود
کد سوال : 40459
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : پولدادن به گداهايى كه در خيابان تكدى مىكنند چه حكمى دارد؟
پاسخ : همان گونه كه تكدى مذموم ناپسند است ردّ كردن سائل نيز كراهت دارد، مگر در مواردى كه كمك كردن به سائل موجب مفسده مىشود. از طرف ديگر فقط فقر كافى نيست و نبايد به كسانى كه در جهت اعتياد و انجام گناهان تكدى مىكنند كمك نمود، هر چند كافر باشند. بنابراين بهتر است كمك به كسانى شود كه تا حدى قابل اعتماد بوده و بىجهت و يا در جهت سوء دست به تكدى نمىزنند، لذا بهتر است انسان افراد مستحق و نيازمند در محيط پيرامون خود را شناسايى و به آنها كمك كند و يا كمكهاى خود را به كميته امداد ارسال نمايد.
کد سوال : 40460
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : با چه وسيلهاى به هدف زندگى دست يابيم؟
پاسخ : هر انسانى در زندگى خود هدفى را دنبال مىكند. حتى كسانى كه سرگردان و حيرانند نيز هر دم هدفى را مىجويند و چون به آن مىرسند يا از آن نااميد مىشوند هدف ديگرى را جاىگزين آن مىكنند. براى اينكه انسان هدف مناسبى براى زندگى خود انتخاب كند بايد ببيند چرا آفريده شده است. آن كس كه هدفش در زندگى متناسب با هدف از آفرينشش باشد به آرامش و سعادت دست يافته، همه جنبههاى وجوديش را در مسير صحيح حيات قرار خواهد داد. براى اين منظور به مطالب زير دقت كنيد: مطلب اول: از ديدگاه اسلام، دنيا براى آخرت آفريده شده است و آمدن انسان نيز به اين دنيا براى كسب آمادگى براى زندگى جاويد اخروى است. دنيا محل تجارت، (نهجالبلاغه، كلمات قصار، 131، الدنيا... مسجد احباء الله و مصلى ملائكه الله و مهبط وحى الله و متجر اولياء الله) و زراعت آخرت، (بحارالانوار، ج 14، ص 314 «ان الدنيا خلقت مزرعة»؛ و ج 73، ص 148: «الدنيا مزرعة الآخرة») و محل آزمايش است، (نهجالبلاغه، نامه 55: «فانّ الله سبحانه قد جعل الدنيا لما بعدها و ابتلى فيها اهلها ليعلم اليهم احسن عملاً»). خداوند انسان را در اين دنيا آفريد تا انسان بتوان به كمال لايق و شايسته خود دست يابد. مطلب دوم: رسيدن به كمالات لايق شايسته انسانى به گونهاى است كه جز با اختيار انسان حاصل نمىشود. يعنى اينگونه نيست كه چنين كمالى را بتوان بدون طى مسير و انجام افعال اختيارى به انسان اعطا كرد؛ زيرا مرتبه وجودى اين كمال پس از افعال اختيارى و آزمايشات فراوان است. پس خداوند متعال محلى را براى كسب چنين كمالى براى انسان فراهم ساخت. خداوند براى اعطاى مقام امامت به حضرت ابراهيم او را به ذبح فرزندش آزمايش مىكند. وَ إِذِ اِبْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، (بقره/124) و براى اعطاى مقام محمود - كه همان مقام شفاعت است - به پيامبرش او را امر به نماز شب مىكند. وَ مِنَ اَللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً، (اسراء/79). مطلب سوم: انسان داراى گرايشها و تمايلات و نيازهاى متفاوت است. حضرت امير انسان را در مقايسه با حيوان و ملائكه چنين معرفى مىكند: «خداوند عزوجل ملائكه را از عقل آفريد و در آنان شهوت قرار نداد و حيوانات را از شهوت آفريد و در آنان عقل قرار نداد و بنى آدم را از عقل و شهوت آفريد. پس هر كس عقلش بر شهوتش پيروز شود از ملائكه برتر خواهد بود، و هر كس شهوتش بر عقلش غلبه كند از حيوانات پستتر خواهد بود»، (وسائل الشيعه، ج 11، س 164). اگر عقل انسان بر شهواتش غلبه كند به همه اين نيازها پاسخ مناسب مىدهد. انسان با عقل و فطرت خود بخشى از اين پاسخهاى صحيح و راههاى اعتدال ارضاى تمايلات خود را مىشناسد، اما هيچگاه بىنياز از هدايت الهى نبوده است. دين - به عنوان هدايت الهى - راه صحيح تكامل را به انسان آموزش مىدهد. لذا تسليم در برابر خدا و پيروى از هدايتهاى دينى يقيناً مىتواند انسان را در همه زواياى وجوديش به كمال برساند. پيروى كامل از خدا، كه همان بندگى است، در قرآن به عنوان هدف آفرينش انسان معرفى شده است. وَ ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را جز براى بندگى نيافريدم»، (ذاريات/56). مطلب چهارم: بندگى خدا كه به عنوان هدف آفرينش انسان معرفى شده است هدف ميانى و راه رسيدن به هدف نهايى است. هدف نهايى آفرينش انسان بازگشت به سوى خدا و لقاء الله است. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، (بقره/156 و نيز مطالعه كنيد: بقره/46 و مائده/105) لكن در ملاقات با خدا برخى با جلوه رحمانيت او ملاقات مىكنند و برخى با مظهر عدالت او: يا أَيُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ * فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ * فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً... و أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً؛ اى انسان، حقا كه تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد. اما كسى كه نامهاش به دست راستش داده شود. به زودىاش حسابى بس آسان كنند... و اما كسى كه نامهاش از پشت سر به او داده شود. زودا كه هلاك خويش خواهد»، (انشقاق/6 - 11). مطلب پنجم: حال كه معلوم شد هدف از زندگى انسان بازگشت به سوى خدا و لقاء الله است و راه و طريق آن بندگى او است بايد دانست كه از يك سو فرصت اندك است و راه بسى سخت و دشوار. پس بايد در كسب معرفت و تحصيل فضائل اخلاقى و اطاعت و بندگى تمام تلاش را مبذول داشت. از سوى ديگر از لغزشها و خطاها نااميد نشد كه خداى رحمان بخشنده و مهربان است و راه توبه را تا آخرين لحظات براى انسان بازگذاشته است. مطلب ششم: در كنار عزم و اراده و تلاش در راه بندگى خدا بايد از امدادهاى غيبى نيز بهره جست و از دعا و توسل به مقربان درگاه الهى غافل نشد. دعا و مناجات و درخواست خدا، هم خود به عنوان يك عمل و عبادت باعث كمال نفس مىشود، و هم اجابت آن توفيق افزونترى را براى انسان در پى دارد.
کد سوال : 40461
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چه عواملى موجب زياد شدن استعمال مواد مخدر شده است؟
پاسخ : زياد شدن استعمال مواد مخدر معلول عوامل ذيل است: الف) ضعف روحيه اخلاقى و معنوى در جامعه، ب ) روىآوردن به زندگى اشرافى و استمتاعات دنيايى، ج ) تبليغات غيرمستقيم استعمار جهانى، د ) عرضه و توزيع فراوان و عدم كنترل دقيق مرزها، ه ) تهاجم فرهنگى و تحت تأثير قرار گرفتن فرهنگ مردم در از بين رفتن قبح اين عمل، و ) بىكارى، ز ) كمبود مراكز ورزشى و تفريحى سالم و ضعف فرهنگ ورزش در جامعه.
کد سوال : 40462
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا گناهى است كه در اين دنيا بخشيده نشود و عذاب آنرا در آخرت ببينيم؟
پاسخ : همه گناهان، در اين دنيا قابل اصلاح و جبران و در نتيجه بخشش و آمرزش الهى است. و اين در صورت توبه حقيقى و ندامت انسان گنهكار و در صدد اصلاح و جبران برآمدن وى خواهد بود. يعنى اولاً حقيقتاً از عصيان و تمرّد فرمان الهى پشيمان شود و به درگاه او باز گردد و از خداوند طلب مغفرت و آمرزش كند و ثانياً اگر گناه او به حقالناس (حقوق مردم) مرتبط است به آنان مراجعه كند و حق آنان را ادا نمايد. در اين صورت خداوند او را مىبخشد اما اگر نتواند حق مردم را جبران كند، تسويه حساب با خلق خدا به روز رستاخيز كشيده خواهد شد. به همين جهت گناهانى كه در ارتباط با ظلم و تجاوز به حريم حقوق مردم است، خيلى خطرناكتر است. به هر حال، تا زمانى كه انسان زنده است و مرگ او فرا نرسيده، هر گناهى را انسان مىتواند با توبه واقعى بشويد و خداوند او را خواهد بخشيد قرآن كريم مىفرمايد لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ جَمِيعاً؛ از رحمت خداوند مأيوس نشويد، خداوند تمام گناهان را مىآمرزد»، (سوره زمر، آيه 53). اما آنگاه كه عمر انسان به پايان برسد و لحظه مرگ فرا رسيد و ملك الموت براى قبض روح حاضر شود، ديگر زمان توبه پايان يافته و ديگر هيچ گناهى بخشيده نمىشود، چرا كه در چنين لحظهاى همه قدرت الهى را مشاهده مىكنند در آن هنگام فرعون هم ديگر حقيقت را مشاهده مىكند اما آن هنگام توبه پذيرفته نيست و گناه آمرزيده نخواهد شد وَ لَيْسَتِ اَلتَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ اَلسَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ اَلْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ اَلْآنَ وَ لاَ اَلَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ؛ كسانى كه به گناه اشتغال دارند تا آنگاه كه به يقين مرگ را مشاهده مىكنند و در آن لحظه مىگويد اكنون توبه كردم، توبه چنين كسانى پذيرفته نيست همچنانكه توبه كسانى كه به حال كفر بميرند قبول نمىشود»، (سوره نساء، آيهى 18). حاصل سخن: جميع گناهان، در صورت بازگشت و پشيمانى واقعى و طلب مغفرت در دنيا، قابل بخشش و آمرزش است و هيچ گناهى، پس از فرا رسيدن لحظهى مرگ قابل تدارك و جبران نيست و حساب به عالم پس از مرگ كشيده مىشود. تذكر يك نكته: باز نمودن باب توبه، براى جلوگيرى از خطر يأس و نااميدى و گشودن در اميد به سوى بنده گنهكار است كه از كرده خود پشيمان گشته است. اين امر نبايد سبب گمراهى شود و كسى امروز مرتكب گناه شود به اميد آنكه فردا توبه خواهم كرد چون توبه صرف لقلقه زبان نيست، توبه ندامت و پشيمانى واقعى است و كسى كه با چنين انديشهاى گناه مىكند اولاً خداوند را به استهزا گرفته است و چه بسا همين سبب مىشود كه هيچ گاه حال ندامت و توبه واقعى و حقيقى در او پيدا نشود و ثانياً خود اين گناهان سبب شود كم كم پايههاى ايمان و باور او ضعيف شود به گونهاى كه منكر بسيارى از عقايد اصولى شود و اصلاً به طرف توبه نيايد و ثالثاً چه بسا مرگ او به صورت ناگهانى (تصادف، غرق شدن، زلزله و...) فرا رسد و هرگز موفق به توبه نشود. و اما فكر گناه: بر اساس آنچه در منابع دينى آمده است، صرف فكر گناه تا به مرحلهى عمل نرسيده است به لطف خداوند براى انسان گناه محسوب نمىشود و به سبب آن عقاب نمىگردد. هر چند فكر گناه و تصميم بر گناه، اثرات روحى در انسان مىگذارد و موجب سقوط معنوى و روحى انسان مىشود. لكن در صورتى كه انسان پشيمان شود، جلوى همين اثرات سوء معنوى نيز، گرفته مىشود.
کد سوال : 40463
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : در سورهء حديد دارد هر مصيبتى كه به انسان وارد مىشود در كتابى از قبلثبت شده پس تاثير عوامل طبيعى چگونه است؟
پاسخ : عوامل طبيعى نيز امورى قانونمند است كه در لوح محفوظ وعلم پيشين الهى تأثير هريك از آنها پيشبينى شده است و چيزى خارج از دايره تقدير نيست.