کد سوال : 40464
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : كمال انسان چيست و راه تحصيل آن چگونه است و نظر ساير مكاتب و ادياندر اين باره چيست؟
پاسخ : در رابطه با كمال انسان ديدگاههاى مختلفى وجود دارد كه به طور فشرده ديدگاه مكاتب و مذاهب سوءال شده از قرار زير است: الف) از نظر اسلام كمال نهايى انسان تقرب الى الله است. اين تقرب مراتب مختلف و راههاى گوناگونى دارد (الطرق الىالله بعدد انفاس الخلايق) لكن از نظر كلى اين مسأله وابستگى تمام به رشد استعدادهاى گوناگون انسان دارد. به تعبير استاد مطهرى كمال انسان در رشد همه استعدادهاى آدمى (توانشهاى عقلى عاطفى روحى ...) است. آن هم به طور موزون و هماهنگ كه عمدهترين آنها جهاد مستمر و دائمى علمى و عملى است. ب ) در آيين يهود و مسيحيت اساسا همه انبيا نسبت به غايت خلقت و كمال نهايى انسان ايده واحدى را طرح نمودهاند لكن بر اثر تحريف در اديان پيشين ديدگاههاى ديگرى نيز پديدار گشته است. از اين رو در ميان اين اديان هم مىتوان مطالبى را يافت كه با ديدگاه اسلامى فوق قابل انطباق است و هم مطالبى كه ايده ديگرى را عرضه مىكند. ج ) در ماركسيسم اساسا چيزى به نام كمال انسان مطرح نيست. بلكه آنچه هست تكامل جبرى تاريخ است و كمال نهايى آن رسيدن به كمون بزرگ و جامعه بىطبقه است. د) ماترياليسم يك مكتب مستقل در برابر ماركسيسم اگزيستانسياليسم و اومانيسم نيست؛ بلكه يك وجود شناسى مادى است كه در قالب مكاتب و ايدئولوژىهاى مختلفى چون ماركسيسم و ... قابل ظهور است. در چشمانداز ماترياليستى به هر شكل آن جايى براى كمال معنوى و روحانى انسان نيست و اساسا تكامل در فرهنگ مادى چيزى جز پيچيدهتر شدن سازههاى زيستى و بيولوژيك نمىباشد. ه) اومانيسم يك جهان بينى مشتمل بر انسان شناسى نيست و ماهيت توصيفى و شناختارى نسبت به انسان و جهان ندارد. به عبارت ديگر درصدد آن نيست كه به انسان بگويد: تو كيستى از كجا آمدهاى به كجا خواهى رفت سعادت و كمال نهايى تو در چيست و چگونه به آن خواهى رسيد. بلكه درواقع نوعى گرايش است كه انسان را به جاى خدا مىنشاند و مىگويد: آدمى خود بايد محور و مدار همه چيز باشد. آنچه را خود مىخواهد برگزيند و آنچه را نمىطلبد وانهد. آنچه در اين مكتب اصالت مىيابد خواستهها و منافع انسان است. البته مقصود منافع دنيايى و مادى است. بنابراين ايدهآل اين مكتب نفى هر قيدوبند فرابشرى مانند قوانين الهى در سازوكار بشريت و كام روايى هر چه بيشتر انسان از مواهب مادى و التذاذات حيوانى است. و) اگزيستانسياليسم نهايت كمال آدمى را قوت اراده مىداند. البته قوت اراده در ضمن نگرش اسلامى نيز وجود دارد ولى با دو تفاوت: #در اسلام قوت اراده لازم است ولى كافى نيست. بلكه ديگر ابعاد وجودى آدمى نيز بايد تقويت شود وكمال يابد.
کد سوال : 40465
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : رابطه آقاى طالقانى با ملى مذهبيون چه بوده است؟
پاسخ : نكتهاى كه درخصوص همكارى و مشاركت آيتالله طالقانى با نيروهاى ملى مذهبى بسيار حائز اهميت مىباشد اين است كه ارتباط ايشان با نهضت آزادى و نيروهاى ملى و مذهبى به هيچ وجه به معناى تأييد مواضع، انديشهها و عملكردها وانحرافات نيروهاى ملى مذهبى خصوصاً در سالهاى بعد از تشكيل نمىباشد. براى هر چه روشنتر شدن چرايى و همكارى و ارتباط ايشان با نهضت ملى و مذهبى و ميزان و حدود آن، توجه به مطالب ذيل مهم مىباشد:
الف) نگاهى به پيشينه اهداف و عملكردهاى مختلف مرحوم طالقانى: فعاليتهاى علمى، فرهنگى و سياسى آيتالله طالقانى مبتنى بر اين پيشفرض بود كه اگر روحانيان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حركت بخش طرح و نقشه مهندسى اجتماعى اسلام را ارائه ندهند به طور طبيعى جوانان سرشار از انرژى و فعاليت به سمت امثال ماركس، لنين و استالين جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سؤال خود را خواهند خواست. آيتالله طالقانى از شهريور 20 به بعد، فعاليت خويش را بيشتر در جبهه فرهنگى جهت ارايه انديشه و معارف ناب اسلامى قرار داد و تلاش گستردهاى به عمل آورد كه ديوار سياه رضاخانى ميان حوزه و دانشگاه را از ميان بردارد و نسل جوان روحانى و دانشگاهى را به يكديگر نزديك و همراه سازد. ازاينرو وظيفه خود مىديد كه با دانشگاهيان بيشتر نزديك و همنشين باشد ودر پديد آوردن جو تفاهم و صفا ميان حوزه و دانشگاه بكوشد و در اين راستا تشكيل انجمنهاى اسلامى پزشكان، معلمان و دانشجويان دانشگاهها را در دهه 20 با اهداف ذيل تبيين و تحليل مىكند: 1- وظيفه كلى و دينى اين بود كه جوانان با بحث آزاد، اصول دين را دريابند. زيرا از نظر علماى اسلام اصول دين را بايد با تحقيق و برهان و بحث آزاد دريافت. 2- وظيفه خاص ديگرى كه پيش آمده بود، مبارزه منطقى با اصول ماترياليسم بود كه اذهان جوانان و تحصيلكردههاى ما را مىرفت فرا گيرد. آيتالله طالقانى در مسأله نهضت ملى نفت به شكل مؤثرى در كنار رهبران نهضت قرار داشتند. در اين جريان دو گروه ملّيون و مذهبيون فعاليت داشتند كه در نهايت اين دو گروه به وادى اختلاف كشانده شدند، لذا آن مرحوم سعى در متحد كردن آنها داشت و همواره در تلاش بود كه جو تفرقه نيروهاى مبارز عليه رژيم را بگيرد. بنابراين بعداز كودتاى 28 مرداد 1332 روش جديد در مبارزه بر ضد رژيم در پيش گرفت و به كار جمعآورى نيروهاى قديمى اعم از ملى و اسلامى و تشكيل هستههاى جديد مبارزات اسلامى پرداخت و موفق به تشكيل نهضت مقاومت ملى گرديد كه تا سال 1339 فعال بود كه منجر به زندانى شدن ايشان به مدت يك سال شد. آيتالله طالقانى در اين دوره علاوه بر فعاليتهاى سياسى و مذهبى در مسير پژوهشهاى سياسىاش كتاب «تنبيه الامه و تنزيه الملّه» آيتالله نايينى را با مقدمه و پاورقى و توضيحات خود به چاپ مىرساند و سپس دست به تأليف كتاب «اسلام وحاكميت» مىزند و همچنين در جهت بيدارى و وحدت جهان اسلامى در سال 1388 قمرى به نمايندگى از آيتالله بروجردى در كنگره اسلامى دارالتقريب مصر، شركت مىنمايد و فعاليتهاى بسيار متعدد ديگر از قبيل سخنرانى و ارشاد جوانان در مسجد هدايت و...
ب ) چگونگى شكلگيرى نهضت آزادى و نحوه ارتباط مرحوم طالقانى با آن: همچنان كه گفته شد مرحوم طالقانى با جبهه ملى همكارى داشت ولى از آنجا كه آن مرحوم و عدهاى ديگر از اعضاى آن جبهه بيشتر به نيروهاى مذهبى تكيه مىكردند و اعتقادشان اين بودكه جبهه ملى بايد گرايش بيشترى به مذهب نشان بدهد. ولى به علت خوددارى جبهه ملى، تصميم گرفتند نهضت آزادى با همكارى آقايان بازرگان و سحابى در سال 1340ه.ش تأسيس نمايند. مرحوم طالقانى درباره انگيزهها و اهداف پيوستن خود به اين نهضت چنين مىگويد: «ايمان و خلوص نيت و استقلال فكرى و اصالت خانوادگى كه مؤسسين آن داشتند، اخصّى از علما و روحانيون كه در اين مورد صاحبنظرند و تشخيص تكليف دينى واستعانت و استخاره از قرآن كريم عضويت آن را در هيأت مؤسس اوليه پذيرفتم، با توجه به گرفتارىهاى ديگر و انجام وظايف روحانيت قبول اين مسؤوليت برايم دشوار بود... تنها مسؤوليتى كه در اين جمعيت به عهده گرفتم، همان راهنمايى به اصول و احكام عاليه اسلام است كه جزء مرامنامه باشد و پاسخ به پرسشها و روشن كردن افراد و جوانان و جوابگويى مسائل مطروحه در اين حدود»، (پدر طالقانى در زندان، ص 18 و يادنامه ابوذر زمان، شركت سهامى انتشار، تهران 1360، ص 14). بنابراين مهمترين علل همكارى آن مرحوم با نيروهاى ملى مذهبى عبارت بودند از : 1- به پيش بردن اهداف اجتماعى، سياسى و فرهنگى آن مرحوم در جهت گسترش ارزشها و تعاليم اسلامى براى اصلاح جامعه و مبارزه با نظام فاسد و استبداد حاكم با استفاده از سازمانى تشكل يافته از عناصر معتقد به اصول و تعاليم عاليه اسلام (همچنان كه مهندس بازرگان در سخنرانى افتتاحيه اشاره مىكند كه اصل مسلمان بودن در نهضت آزادى به معناى عدم جدايى دين از سياست است) براى حضور فعال و مؤثر در صحنههاى سياسى، اجتماعى آن روز جامعه. 2- راهنمايى ترويج و تبليغ احكام و اصول اسلامى. خصوصاً براى اعضا و جوانان مرتبط. 3- وجود ايشان در ميان سران نهضت آزادى نقش بازدارندهاى در پيشبرد هوسها و خواستههاى سياسى آنان داشت.
ج ) انحراف نيروهاى ملى و مذهبى: متأسفانه عليرغم حضور تعدادى از روحانيون برجسته در ميان آن تشكل و تأكيد آنان بر عدم جدايى دين از سياست، در عمل نهضت ازادى تا به امروز مانند ساير ملىگراها از تز جدايى دين از سياست طرفدارى كرده كه اين نشان دهنده استفاده ابزارى اين نيروها از دين و علماء براى فريب تودهها و پيشبرد نقشهها واهداف سياسى خود، مىباشد. انحراف نهضت آزادى از اسلام ناب محمدى(ص) و برداشتهاى التقاطى آنان از منابع مكتبى، علاوه بر آن كه همواره موجب ناسازگارى آنان با روحانيت متعهد، قبل و پس از پيروزى انقلاب اسلامى بود، مايه انحراف و كژروىهاى هواداران جوان آنها تا مرز رسيدن به ماركسيسم و ضديت با اسلام نيز به شمار مىرفت. با توجه به مطالب فوق مشخص مىشود كه رابطه مرحوم طالقانى با نيروهاى ملىمذهبى با توجه به در نظر گرفتن مؤلفههايى از قبيل شرايط خاص سياسى آن روز، انگيزهها و چارچوبهاى خاص آن مرحوم براى همكارى با اين تشكل، ايفاى نقش هدايت و جلوگيرى از انحراف و... قابل بررسى و تبيين مىباشد و هيچگونه ارتباطى با انحرافات اين نيروها و عملكردهاى ننگين و خائنانه اين نيروها كه بعداً و خصوصاً بعد از پيروزى انقلاب آشكار شد ندارد. اما در مورد اين مطلب كه مرحوم طالقانى ترور شدند، بايد گفت كه چنين قضيهاى اصلاً صحت ندارد و بررسىهاى تاريخى نيز هيچگونه ترورى حتى ترور نافرجام ايشان را تأييد نمىنمايد. مرحوم طالقانى سرانجام بعد از پنجاه سال تلاش مداوم براى احياى اسلام و به صحنه آوردن قرآن و عمل به سنت رسول الله و پس از عمرى مبارزه با استعمار، استبداد و به جان خريدن انواع شكنجهها، تلخىها و محروميتها با ايمان راسخ به خدا و هدفهاى اسلامى در ساعت 45/1 دقيقه بامداد روز 19 شهريور 1359 دار فانى را بدرود گفت و به سوى معبود خويش شتافت. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- جواد منصورى، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، صص 108 - 272 2- سيد حميد روحانى (زيارتى)، بررسى و تحليل نهضت امام خمينى، ج 3 3- جان فوران، مقاومت شكننده، ترجمه احمد تدين 4- حميد پارسانيا، حديث پيمانه 5- فصلنامه علوم سياسى، ش 2، زندگى و انديشه سياسى آيتالله طالقانى، ص 208).
کد سوال : 40466
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آقاى منتظرى در حال حاضر كجا و به چه كارى مشغولند؟
پاسخ : نامبرده در قم مىباشند و به تحقيق و تاليف در حوزه علميه اشتغال دارند.
کد سوال : 40467
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : ارادى بودن اعمال ما با توجه به آيه 7 سوره بقره چگونه بيان مىگردد؟
پاسخ : فهم اين نكته مبتنى بر شناخت دقيق اقسام هدايت و ضلالت، شرايط هر يك و گونههاى تعلق مشيت و اراده حكيمانه الهى است. اقسام هدايت در قرآن: در قرآن مجيد از چهار نوع هدايت سخن رفته است: 1) هدايت تكوينى عام: و آن همان نظام و مكانيسمى است كه خداوند موجودات را طبق آن آفريده به طورى كه تمام هستى هماهنگ و منسجم به سوى غايتى در حركت و تكاپويند. «رَبُّنَا اَلَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى». در برابر اين گونه هدايت هيچ گونه ضلالتى وجود ندارد. 2) هدايت تكوينى اولى خاص: و آن هدايت همه انسانها از طريق عقل و فطرت به سمت يكسرى از حقايق و اصول و ارزشهاست كه از آن جهت به «حجت باطن» تعبير شده است. چنين هدايتى چند خصوصيت دارد: الف) منحصر به انسانها است. ب ) در ميان انسانها عمومى و استثنا ناپذير است. ج ) ذاتى و درون بود است. د ) در برابر آن هيچ گونه ضلالتى نيست. يعنى خداوند هيچ كس را با فطرت خداگريز و عقلى گمراه كننده نيافريده است. 3) هدايت تشريعى عام: اين گونه هدايت مخصوص انسانها و طايفه جن مىباشد. زيرا تشريع و قانون گذارى در ظرف اختيار و توان كنشهاى انتخابى و گزينش موضوعيت دارد و بدون آن بى معناست. چنين هدايتى نيز از نظر قرآن در ظرف خود فراگير و همگانى است. يعنى خداوند پيامبران را براى همه انسانها فرستاده و كتاب آسمانى خود را براى جميع بشر نازل فرموده است. وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ؛ و براى هر قومى رهبرى است، (رعد، آيه 7) و ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ؛ و ما ترا جز بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستاديم، (سباء، آيه 28). در برابر اين گونه هدايت نيز هيچ ضلالتى نيست. زيرا ضلالت تشريعى به اين معناست كه - نعوذ بالله - خداوند پيامبرانى را هم براى گمراهسازى برخى از مردم مبعوث سازد و معارف و احكام و قوانين گمراه كنندهاى بر آنان نازل فرمايد در حالى كه خداوند هرگز چنين نمىكند و از او جز سخن حق نازل نمىگردد حَقِيقٌ عَلى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اَللَّهِ إِلاَّ اَلْحَقَ، (اعراف، آيه 105). در اينجا چند نكته مهم وجود دارد: الف) اولا خداوند به عنوان هادى و شارع خواستار هدايت همه انسانها مىباشد و از همينرو دين حق را براى همگان نازل كرده است. ب ) اراده الهى در اين زمينه اين است كه انسانها با اختيار خود راه درست را برگزينند نه جبرا وگرنه مىتوانست همه را جبرا به راه راست كشاند و نيازى هم به بعثت و رسالت نبود. از اين رو فرمود: «إِنَّا هَدَيْناهُ اَلسَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». ج ) انسانها در برابر هدايت تشريعى عام - با توجه به اختيارى كه دارند - دوگونه موضع اتخاذ مىكنند: برخى در برابر آن راه تسليم و انقياد پيش مىگيرند و برخى به سرپيچى وطغيان مىپردازند. دقيقا از همينجاست كه به مرحله بعد و نوع ديگرى از هدايت گذر مىكنيم. 4) هدايت تكوينى پاداشى(ثانوى): اين هدايت مخصوص موءمنان است. يعنى كسانى كه با اختيار خويش در برابر هدايت رسولان الهى و نورافشانىهاى عقل و فطرت تسليم گشتند خداوند باب هدايت ديگرى برتر از هدايتهاى قسم پيشين مىگشايد. به عبارت ديگر چون آنان با اختيار خود از هدايتهاى مراتب پيشين استفاده كردند لذا اين نوع هدايت را پاداشى و ثانوى (يعنى مترتب برپذيرش هدايتهاى اولى) مىنامند. فرق اساسى اين هدايت با مراتب قبلى آن است كه وجه غالب آنها جنبه راهنمايى «ارائهالطريق» داشت ولى اين مرتبه افزون بر آن خاصيت راهبردى «ايصال الى المطلوب» نيز دارد. در برابر اين نوع هدايت ضلالتى نيز هست كه از آن تعبير به «اضلال كيفرى» مىشود. يعنى همان طور كه پذيرش هدايتهاى نخستين تكوينا شرايط و قابليت راهيابى به مراتب و مدارج بالاترى را در انسان ايجاد مىكند مخالفت و سرپيچى در برابر حقايق الهى و هدايتهاى او رفته رفته ديد حق بين را از انسان مىستاند و كسى كه كرارا با علم و عمد و آگاهى با حق بستيزد رفته رفته گويى در برابر حق و نورافشانىهاى الهى كرو كور و لال مىشود: لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها...، (اعراف 179) و به جايى مىرسند كه «نرود ميخ آهنين در سنگ». اين همان اثر تكوينى حق ستيزى و حق گريزى عامدانه و اختيارى آنان است. ليكن چنين مكانيسم و تأثير تكوينى بر اساس نظام آفرينش الهى است. بنابراين گمراهى فقط در اين مرحله است و آن از يكسو به خود شخص وابسته است. زيرا او با اختيار خود با حق ستيز كرده و از سوى ديگرى نيز به خدا استناد دارد ولى نه به اين معنا كه از اول او گمراهش كرد بل چون تعمدا راه خلاف را برگزيد و بر آن پاى فشرد همان را ملكه او ساخت: فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اَللَّهُ مَرَضاً، (بقره، آيه 10). بنابراين ضلالت كيفرى كه مورد بحث آيه هفتم سوره مباركه بقره و آيات مشابه ديگر است، نسبت به كسانى است كه اولاً، با عقل و فطرت از درون به سوى حق هدايت شدهاند، ثانياً، به وسيله پيامبران و اولياء الهى به جاده حق و صراط مستقيم رهنمون شدهاند، ثالثاً؛ پس از گناه و دورى از حق، فرصت توبه و بازگشت داشتهاند و علىرغم اين امور سهگانه باز بيراهه رفتهاند و به سوء اختيار خود كفر را بر ايمان و كورى را بر بينايى و تاريكى را بر روشنايى ترجيح دادهاند. اين افراد در برابر مؤمنانى كه از هدايت پاداشى حقتعالى برخوردارند، از اين نوع هدايت محروم هستند. به عبارت ديگر خداوند متعال در وجود آنها قلبى شفاف و پاك قرار داده است كه به وسيله آن هدايت شوند. اما اينها براساس بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ؛ بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است، (مطففين، آيه 14). دلهاى خود را برخلاف فطرت و عقل سياه كردهاند. علىرغم فرصتى كه براى توبه داشتهاند، با وجود تذكر و موعظه و اتمام حجت و وجود بنيهها و شواهد فراوان، باز به راه نيامدند و بيراهه رفتند، در چنين صحنهاى كه قلبشان از گناهان سياه شده و خداوند متعال مىفرمايد: خَتَمَ اَللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْيعنى؛ تنها جاى امضاء خالى مانده بود كه ما اين امضاء را بر دل آنها زديم و مىدانيد كه امضاء پس از اين است كه نامه تمام شود و اين گروه با اعمال سياه خود، نامه را كاملاً سياه كردند، فقط جاى امضاء باقى مانده كه اين امضاء نيز به واسطه اعمال بد خود آنها بر صحيفه دل آنها زده شد. بنابراين اين نوع آيات هيچ منافاتى با اراده و اختيار انسان ندارند. از زاويه ديگرى نيز مىتوان به اين مساءله نگاه كرد و آن اين است كه خواستهها دو گونه است: 1) خواست و مطلوب بالذات، 2) خواست و مطلوب بالعرض. در مَثَل نجارى كه در مىسازد غرض او از بريدن چوبها ساختن در است و لاجرم مقدارى از آنها به صورت خاك اره بر زمين مىريزد. حال آيا مىتوان گفت: نجار خواسته است كه خاك ارهها بر زمين بريزند؟ اگر بگوييم نه گفته آيد كه: پس چرا آنها را اره كرد؟ بنابراين به تعبيرى مىتوان گفت: بلى او چنين خواسته است ليكن اين نه مقصود بالذات وى بوده. بلكه مقصودش درسازى است و لازمه آن پيدايش چنين ذراتى است. خداوند نيز خواسته است انسانها به اختيار خويش راه هدايت را گزينند و لازمه اختيار آن است كه بالاخره كسانى هم مسير باطل را بپويند. حال آيا مىتوان گفت: خدا خواسته كه آنان گمراه شوند؟ و اگر نمىخواست چرا آنان را آفريد و آزادى داد؟ جواب آن است كه غرض اصلى خداوند هدايت يا بى اختيارى است و چون پاى اختيار به ميان آيد لاجرم سروكله سرپيچى و طغيان نيز آشكار گردد. بنابراين چون او آزادى داده چنان است كه گويى بالتبع گمراهى را نيز اراده كرده است. (دقت شود كه اين اراده نتيجه اختيار است و هرگز نافى آن نيست و از همين رو هيچ سلب مسؤوليتى از انسان نمىكند. زيرا همين انسان گمراه مىتوانست در مسير هدايت قرار گيرد كه مطلوب بالذات الهى است و در رتبه متقدم مىباشد.) نتيجه اين كه انسان يا با حسن اختيار خود به راه درست مىرود و به هدايت نهايى مىرسد يا به سوء اختيار خود از هدايت الهى سرباز مىزند و به ضلالت كيفرى - عدم هدايت ثانوى - مىرسد.
کد سوال : 40468
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا مطالب كتاب اسرار آل محمد(ص) معتبر است؟
پاسخ : سليم بن قيس الهلالى العامرى الكوفى از اصحاب خاص اميرالمؤمنين(ع)، امام حسين(ع) و امام زينالعابدين(ع) و امام باقر(ع) است. او متوفاى سال 76 ه.ق مىباشد. كتاب او اولين كتاب حديثى و تاريخى نگاشته شده شيعه است. امام سجاد و امام باقر(ع) راجع به آن فرمودند: «صدق سليم رحمةاللَّه هذا حديثنا كلّه نعرفه» (بحارالانوار - ج 1، ص 76 و ج 23، ص 124، وسائل الشيعه، ج 18، ص 72) علامه مجلسى در روضة المتقين مىفرمايد: شيخ كلينى و شيخ صدوق حكم به صحت كتاب سليم كردهاند، گرچه متن خود كتاب دلالت بر صحت آن دارد. (روضة المتقين، ج 14، ص 372) صاحب وسائل الشيعة شيخ حرّ عاملى آن را از كتابهاى معتبر مىشمارد. (وسائل الشيعة، ج 20، ص 36 - 42). آية اللَّه مرعشى نجفى(ره) مىگويد: اين كتاب از قديمىترين و صحيحترين كتابها نزد شيعه است، بلكه برخى از اهل سنت نيز حكم به صحت آن كردهاند. (مقدمه احقاق الحقّ، ج 1، ص 55) آيةاللَّه خوئى در معجم الرجال الحديث به بررسى چند جانبه آن پرداختهاند. (ج 8، ص 216 - 225) اما برخى از علماى بزرگ مثل شيخ مفيد آن را تضعيف كردهاند. ايشان مىفرمايد: «اطمينانى به اين كتاب نيست و به بيشتر مطالب آن نمىتوان عمل كرد؛ چرا كه دستخوش تخليط و تدليس گشته است. پس شايسته است دين باوران از عمل كردن به همه مطالب آن بپرهيزند و بر آن اعتماد نكنند و احاديث آن را روايت نمايند. (تصحيح الاعتماد، ص 72) جمع اين دو نظريه به اين است كه اصل اينكه سليمبن قيس كتابى دارد كه مورد تأييد اهل بيت بوده ثابت است، ولى در اينكه آيا كتاب موجود (اسرار آل محمد «ص») همان كتابى است و تحريف و كم و زيادى در آن رخ نداده، اختلاف هست. برخى قائلاند كه اين كتاب همه آنچه را كه كتاب سليم دربر داشته، دارا نمىباشد و مطالبى از آن كاسته و يا اضافه شده است و بر اين ادعا نيز ادلهاى اقامه مىكنند. در پايان بر خود لازم مىدانيم از حسن سؤالات شما تشكر نماييم، سؤالهايتان نشانگر مطالعه و معلومات خوب شما است. ضمناً براى اينكه روحيه تحقيق درشما تقويت گردد سؤالات و شبهاتى كه راجع به برخى آيات داريد مىتوانيد با مطالعه «تفسير نمونه» و ترجمه «تفسير الميزان» حل نماييد و در صورت باقى ماندن مشكل اقدام به سؤال از ديگران كنيد.
کد سوال : 40469
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : لطفا كتابهايى كه مقام معظم رهبرى حضرت آيتالله خامنهاى نوشتهاندمعرفى كنيد؟
پاسخ : 1- آينده در قلمرو اسلام 2- ادعانامهاى عليه تمدن غرب 3- از ژرفاى نماز 4- اجوبةالاستفتاآت (ج 1 و 2) 5- انوار ولايت (در جلدهاى متعدد) 6- بازگشت به نهجالبلاغه 7- پاسخ به سؤالات 8- پژوهشى در زندگى امام سجاد(ع) 9- پرسش و پاسخ (جلدهاى متعدد) 10- پيام 11- پيام انقلاب 12- پيام و خطابه 13- پيشواى صادق 14- تفسير فى ظلال القرآن (ج 1) 15- چهارساله دوم 16- چهار سال با مردم 17- چهار كتاب اصلى رجال 18- حكومت در اسلام 19- درر الفوائد فى اجوبةالقائد 20- درسهايى از نهجالبلاغه 21- در مكتب جمعه (جلدهاى متعدد) 22- ديدگاهها 23- سخن آفتاب 24- صلح امام حسن(ع) 25- عنصر مبارزه در زندگى ائمه(ع) 26- قبسات النور 27- گزارش حوزه علميه مشهد 28- گفتارى درباره حكومت علوى 29- مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان 30- مصاحبهها (ج 1 و 2) 31- ولايت 32- هنر از ديدگاه رهبرى لازم به يادآورى است كه برخى از كتب ياد شده ترجمه ايشان و برخى نيز گردآمده از سخنان ايشان است.
کد سوال : 40470
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : كسى كه ولايت فقيه را قبول نداشته باشد، اعمالش قبول است يا نه؟
پاسخ : در مورد ولايت فقيه اگر مقصود شما اصل تقليد است عمل انسان بايد يا بر طبق اجتهاد شخصى باشد ( در صورت دارا بودن شرايط اجتهاد ) و يا تقليد كند ولى اگر مقصود اصل ولايت فقيه در امور حكومتى و اداره آن باشد الزام عملى به آن واجب و تخلف از آن غير مجاز است ولى پذيرش قلبى آن شرط صحت اعمال عبادى نيست.
کد سوال : 40471
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا شيعه شدن ايرانىها بخاطر قوميت و كينه نسبت به اعراب نبود؟
پاسخ : پيش از پرداختن به عوامل پيدايش تشيّع در ميان مردم كشورهاى اسلامى - به ويژه ايران بايد به شكلهاى مختلف تشيّع اشاره كنيم. يكم: تشيّع سه گانه پس از حضرت على(ع): تشيع در ميان مسلمانان شكلهاى گوناگون داشت. اين شكلها را مىتوان در سه دسته خلاصه كرد: الف. تشيّع به معناى دوستى اهل بيت پيامبر(ع) ب. تشيع اعتقادى ج. تشيع سياسى كسانى كه داراى يكى از اين ابعاد سه گانه بودند، شيعه ناميده مىشدند و به تدريج در جهان اسلام، شيعه تنها به پيروان اهل بيت(ع) اطلاق گرديد و همين الآن هرگاه لفظ «شيعه» به كار برده شود، مقصود پيروان امام هستند. يكى از خصوصيات پيروان ايشان اين است كه پس از آن حضرت(ع)، پيرو امام حسن مجتبى و پس از او امام حسين(ع) و نه فرزند ايشان مىباشند. بسيارى از اهل سنت، بر اساس رواياتى كه نقل كردهاند؛ اهل بيت پيامبر را دوست مىدارند. از ميان اهل سنت، كسانى كه بر فضايل حضرت على(ع) و اولاد او تكيه مىكردند، شيعه ناميده مىشدند، گرچه از نظر فقهى، سياسى و اعتقادى با شيعيان موضع موافق نداشتند. اين گونه تشيّع، دوستى با اهل بيت پيامبر(ع) ناميده مىشود. امام شافعى كه يكى از رهبران فقهى اهل سنت است، جزو اين دسته از شيعيان مىباشد و اهل سنّت او را متهم به رافضى كردند و او هم در جواب گفت: اگر محبت على(ع) و برترى دادن او بر ديگران رفض باشد، من رافضىترين بندگان خدا هستم. تشيّع اعتقادى، به اين معنا است كه پس از پيامبر اكرم(ص)، جانشين آن حضرت، امام على(ع) است و پس از آن حضرت، امامان يازدهگانه جانشينان پيامبر هستند و احكام دين را بايد از اين امامان دوازدهگانه فراگرفت و جز آنان هيچ كس مرجع دينى مسلمانان نيست. ابان بن تغلب (از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) مىگويد: شيعه كسانىاند كه وقتى مسلمانان در گفتار پيامبر(ص) اختلاف كنند، قول حضرت على(ع) را مىگيرند و هنگامى كه در گفتار آن حضرت اختلافى پيش آمد، گفتار امام جعفر صادق(ع) را مىگيرند. تشيّع سياسى به اين معنا است كه در تاريخ اسلام، گروهى بودهاند كه به مبانى اعتقادى شيعه اعتقاد نداشتند؛ ولى در موضعگيرىهاى سياسى از اهل بيت(ع) حمايت مىكردند و تحت رهبرى آنان، با ستمگران مبارزه مىكردند. اين اطاعت نه از اين جهت بود كه اهل بيت پيامبر را منصوب از جانب خدا بدانند، بلكه آنان را از همه شايستهتر مىدانستند. تشيّع اعتقادى همواره دو نوع ديگر تشيّع را به همراه دارد و در حقيقت تشيّع كامل است؛ ولى آن دو نوع چنين نيستند. دوّم: دلايل عمده نفوذ تشيّع در دل مردم: دلايل عمده نفوذ تشيّع در سرزمينهاى اسلامى و ايران عبارت است از: 1. محبوبيّت علويان در ميان مردم (دليل اين محبوبيت، فضايلى بود كه از پيامبر اكرم(ص) درباره آنان نقل شده بود)؛ 2. سجاياى علمى، اخلاقى و سياسى علويان؛ 3. علاقه طبيعى مردم به آنان؛ 4. تديّن فوق العاده علويان؛ 5. مظلوميت آنان؛ 6. جهتگيرى مثبت و اسلامى نهضتهاى شيعى در ضد حاكمان ظالم. سوّم: نفوذ تشيّع در ايران: بايد به اين نكته توجه كرد كه پيدايش تشيّع در ايران، به صورت دفعى و ناگهانى نبود؛ بلكه تشيّع در ايران سير تدريجى داشت. سير تدريجى نفوذ تشيّع در ايران، داراى مراحل زير است: 1. نفوذ تشيع در ميان موالى ايران در عراق؛ 2. نفوذ تشيع در مناطق مركزى ايران همچون قم؛ 3. توسعه گرايشهاى شيعى با روى كار آمدن بنى عباس؛ 4. فتح طبرستان به دست علويان؛ 5. برپايى حكومت آل بويه؛ 6. نفوذ تشيع پس از حمله مغولها؛ 7. روى كار آمدن دولت صفويه. بر اين اساس، نمىتوان براى نفوذ تشيع در ايران، يك عامل يا دو عامل ذكر كرد؛ چون در هر دوره وضعيت خاصّ فرهنگى، سياسى و اقتصادى حاكم بود. به عنوان مثال، ما نمىتوانيم وضعيت روحى مردم در سال 16 هجرى قمرى را با مردمى كه يكصد سال بعد از آن زندگى مىكردند، يكسان بدانيم. مردمى كه در قرن پنجم هجرى قمرى زندگى مىكردند با مردمى كه در صدر اسلام مورد هجوم مسلمانان قرار گرفتند، برابر نيستند و داراى شرايط مختلف بودند و درباره آنان نمىتوان داورى واحد كرد. اگر مردم ايران، روزگارى مورد هجوم بنى اميه بودند، روزگار هم بنى عباس را بر سر كار آوردند و زمانى حكومت مستقل تشكيل دادند و حتى حاكم بر بغداد شدند. روشن است كه اين شرايط، يكسان نيست. گرايش مردم ايران به تشيّع، روزگارى قوى شد كه حاكم بر بغداد شدند و زمانى اين گرايش سرعت يافت كه مغولها بر آنان مسلط شدند. بنابراين، دور از تحقيق و انصاف است كه كسى بگويد: «مردم ايران چون از بنى اميه ستم ديدند، براى مبارزه با آنها شيعه شدند»؛ بلكه عوامل تشيّع مردم ايران همانهايى است كه به آنها اشاره كرديم و اگر اين مراحل هفتگانه به تفصيل مورد مطالعه قرار گيرد، هيچ گونه شبههاى در باطل بودن اين ديدگاه نمىماند، (ر.ك: تاريخ پيدايش در ايران، نوشته آقاى جعفريان، چاپ سوم، سال 1371).
کد سوال : 40472
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چه لزومى دارد كه ما دعاهاى مفاتيح الجنان را كه معنايش را هم نمى فهميمبخوانيم ؟
پاسخ : درباره اصل موضوع دعا و آثار معنوى و مادى آن و دعاهاى معتبر - كه از ائمه(ع) به ما رسيده - سخن بسيار است. اين دعاها تنها يك راز و نياز نيست؛ بلكه يك مكتب اخلاقى و تربيتى مىباشد كه در قالب دعا بيان شده است. بنابراين ما نيز با شما همداستانيم كه بايستى محتواى دعاها فهميده شود. اساساً در دعا بايستى فرد قصد انشا داشته باشد؛ يعنى، آن كه گويى خود، اين سخنان را مىگويد. ولى حال كه فهم آن براى همگان ميسر نيست، آيا بايستى آن را كنار گذاشت و يا اين كه سعى در فهم آن كرد. مردم متمدن دنيا، سعى مىكنند حتى خطهاى به جا مانده از عصر حجر را بشناسند و آن را بخوانند تا بر معلوماتشان افزوده شود؛ نه اين كه چون آن را نمىفهمند، به كنارى بگذارند.
کد سوال : 40473
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : پيدا بودن مو در نماز چه حكمى دارد؟
پاسخ : اگر مىداند كه موهاى سرش پيدا است حتى اگر اندكى از موها پيدا باشد و با آن نماز بخواند نمازش باطل است. اما اگر نمىداند كه موهايش پيدا است و با آن نماز بخواند نمازش صحيح است.